نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 670
بى شمارشان، در دورانهاى دهر طويل و زمان بى
انتها بخواهند او را وصف كنند و ستايش نمايند، دهر و روزگار به پايان ميرسد و تمام
مىشود در حاليكه هنوز مقدارى از محاسن و زيبائىهاى او را نتوانستهاند وصف
بنمايند.
28- من بر دست حسن آفرين و نيكى ساز او تمام وجودم را در محبّت او
صرف كردم؛ و اين صرف و بذل را نيكو انگاشتم.
تا ميرسد به آخر ابيات از اين غزل زيبا كه ميگويد:
29- اى خواهر سَعْد! (زنى از طائفه بنى سعد كه به عنوان لطافت شعر
كنايةً او را مخاطب قرار داده و گفتگو مىكنند) تو از ناحيه محبوب من، رسالتى را
آوردى و به تلطّف و مهربانى آنرا تأديه نمودى!
30- امّا من از وى شنيدم چيزهائى را كه تو نشنيدهاى، و نگاه كردم
چيزهائى را كه تو نگاه نكردهاى، و دانستم چيزهائى را كه تو ندانستهاى!
31- اگر روزى او بر من نظر كند، پس اى أحشا و اعضاى من! شما از شدّت
تعلّق و دلبستگى به او پاره پاره شويد؛ و يا اگر بر من بگذرد و عبور نمايد، پس اى
چشمان من! تا توان داريد اشك فراوان بريزيد.
32- در صورتيكه آنكه را كه من هواى او را دارم با من است، دورى و بعد
از او گناهى ندارد. اگر او از مردمك چشم من غائب و پنهان باشد، در درون وجود من
جاى دارد.
غزلهايى از خواجه حافظ شيرازى مناسب حال
سينهام
ز آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشى
بود درين خانه كه كاشانه بسوخت
تنم
از واسطه دورى دلبر بگداخت
جانم
از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز
دل بين كه ز بس آتش و اشكم دل شمع
دوش
بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 670