responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 648

اينك از شما تقاضا دارم تا لحظه‌اى) خواب را به پلكهاى چشمانم برگردانيد؛ به اميد آنكه شايد در رختخوابم در غفلت و بيهوشى خواب، رويا و خواب شما به ديدارم آيد.

14- آه آه از آن ايّامى كه در خَيفِ منَى بوديم! كاش ده روز طول مى‌كشيد. و واى بر آن روزها كه چگونه دوام پيدا نكردند!

15- هيهات! وا أسَفا! اى كاش وا أسفا و وا نَدَما گفتن براى من سودى داشت و يا براى ما فات من تداركى مى‌نمود!

16- اى آهوان بيابان اينك شما از روى كرامت و بزرگوارى خود از من دور شويد؛ چرا كه من با چشمان خود عهد بستم كه به غير از آنها به أحدى نگاه نكند.

17- من مطيع و منقاد امر آن قاضى ميباشم كه در حكمش با كمال تعجّب فتوى به ريختن خون من در حِلّ و حَرَم داده است.

18- آن قاضى كر است، شكايت را نمى‌شنود؛ و لال است جواب نمى‌دهد؛ و از ديدن حال عاشق كور است.

در حضور حضرت حدّاد، در روزهاى توقّف در زينبيّه شام‌

بالجمله اوقات ما و رفقا در معيّت حضرت آقا غالباً در حرم مطهّر ميگذشت؛ چون فصل تابستان و يا زيارتى خاصّى پس از عاشورا نبود، و فصل زمستان بسيار سرد هم نبود. فصل پائيز بود و بارانهاى بسيار مى‌باريد. و گاهى بواسطه تجمّع آب در طريق، راه صحن مطهر به منزل جناب مُضيف محترم مسدود مى‌شد، و بناچار شبها هم در همان حجرات صحن بيتوته مى‌نمودند.

حضرت آقا ساعتهاى متوالى در حرم مطهّر مى‌نشستند و غالباً به حال تفكّر بودند. و رفقا سوالاتى را كه داشتند در همانجا ميكردند و ايشان جواب ميدادند. از جمله سوالات بنده راجع به كيفيّت كار و عمل در طهران بود. چون‌

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 648
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست