responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 566

حقير به حضرت آقا عرض كردم: شما او را چگونه يافتيد؟! فرمودند: الاغ.

و حقير تا آن زمان و پس از آن زمان در حقّ كسى از حضرت آقا چنين تعبيرى را نشنيده بودم. چون سيّد هاشم بسيار مؤدّب و در گفتارش و در صدق و امانت و حكاياتش خود ميزان بود كه بايد همه گفتارها را با آن سنجيد.

و از اين تعبير بنده فهميدم كه ميخواهند بفرمايند: مردى است نفهم! ذهنش بواسطه واردات شيطانيّه و خياليّه غير واقع، همچون ذهن حمار است، بدون محتواى معنوى و ارزش توحيدى و ربط واقعى.

اتّفاقاً در اين سفر هم كه حقير در سامرّه روزى در حرم مطهّر مشغول زيارت بودم، ديدم كسى در زاويه غربى حرم مطهّر خود را از دو طرف پشت و سمت راست به ديوار چسبانيده و مشغول نماز خواندن است، و چهره‌اش برافروخته و عصبانى به نظر مى‌آمد؛ اين همان مرد بود.

بارى، حضرت آقاى حدّاد تمامى مساعى جميله خود را در إطفاء نائره إعمال فرمودند، و مردم محترم كربلا و كاظمين هم كه با رفقاى ايشان و سوابق ايشان آشنائى داشتند گفتارشان را مورد قبول قرار دادند و جلوى پيشرفت قضيّه گرفته شد. و سيّد در سامرّه تنها ماند.

چند ماه هم گذشت و ظهورى نشد. مردم سر و صدا كردند. تجّار و محترمين كه وجوهاتى را داده بودند اعتراضها كردند و بالاخره وجوهشان را طلب نمودند كه حتماً بايد استرجاع و استرداد شود. آن وجوه هم مصرف شده بود و آبروريزى شديدى پيدا شد. تا اينكه جمعى در كربلا در منزل همان شخص طالب إمام زمان و منادى عدم احتياج به استاد جمع شدند، و چكهائى را به مدّت، به بعضى از آنها ردّ كردند تا كار به بالاتر نكشد؛ و گرنه نزديك بود

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 566
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست