نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 43
مخالفت مىنموده است و در مجالس و محافل
خود، عرفاء عاليقدر و الهيّون ارجمند و اهل توحيد را با بيان و روش خود محكوم
ميكرده است.
حضرت آقاى حدّاد ميفرمودند: حضرت آقا (يعنى آقاى قاضى) يكروز به من
گفتند: آقا سيّد عبد الغفّار با من كم و بيش روابط دوستانه داشت؛ امّا اينك با
تمام قوا به مخالفت برخاسته است. و من هميشه در راه و گذر به او سلام ميكردم، و
اخيراً كه سلام ميكنم، جواب سلام مرا نميدهد. و من از اين به بعد تصميم دارم كه
ديگر به او سلام نكنم.
عين اين جريان را حضرت آقاى قوچانى نقل كردند و اضافه كردند كه: آقا
سيّد عبد الغفّار اهل توحيد نبوده است؛ فقط به أدعيه و أذكار و توسّلات و زهد
اكتفا نموده بود.
بعضى ادّعا كردند: مراقبه و ذكر و فكر و محاسبه غلط است
بارى، آن دعوا كه از آن شخص محترم در طهران برخاست، بعضى از رفقاى
طهرانى كه هم داراى اعتبار سلوكى بوده و هم با او اخيراً نسبت خويشاوندى سببى پيدا
نموده بودند، وى را تأييد و در نشستها و گفتگوها داد سخن از عدم احتياج به استاد
را ميدادند. و علاوه بر اين، مخالفت شديد با دو امر ديگر داشتند: يكى عدم نياز،
بلكه عدم صحّت، بلكه غلط بودن ذكر و ورد و فكر و محاسبه و مراقبه. دوّم: غلط بودن
رياضتهاى مشروعه و هر گونه التزامى در كيفيّت و كمّيّت غذا و صيام و صلوة ليل و
أمثال ذلك. و با بيانهاى شيرين و جاذب و جالب و مفصّل و طولانى كه بعضاً چند ساعت
متوالى را فراميگرفت ميخواستند اين مطلب را به كرسى بنشانند.
حقير سنّم در زمان رحلت آية الله انصارى سى و پنج سال بود، و آنان
نسبت به من حكم پدر مرا داشتند و بسيار مسنّتر و پيرتر بودند، و از طرفى در مجالس
هم غالباً سكوت اختيار ميكردم و فقط گوش ميدادم و اصولًا حال و مجال جنجال را
نداشتم، و شايد هم قدرى نسبت به آنان روى حساب سابقه،
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 43