نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 284
حرم مطهّر مشرّف مىشدند، و پس از چند ركعت
نافله و نماز تحيّت و نماز صبح و قدرى تفكّر و تأمّل در گوشه رواق، زيارت را در
بين الطّلوعين انجام ميدادند؛ و پس از آن به بعضى از قبرستانها مانند علىّ بن جعفر
يا قبرستان شيخان و يا قبرستان مرحوم حاج شيخ مىآمدند، و بدون آنكه در ميان قبور
گردش كنند، در گوشهاى مىايستادند، و پس از تماشاى عميق، فاتحه ميخواندند و طلب
غفران مىنمودند؛ و در حدود يك ساعت از آفتاب برآمده به منزل مراجعت ميكردند.
ملاقات حضرت آية الله علّامه طباطبائى و حضرت حاج سيّد هاشم حدّاد
چون فصل تابستان بود و حوزه تعطيل بود، لهذا بسيارى از أعاظم و فضلاء
در حوزه نبودند؛ ولى بعضاً اطّلاع پيدا نموده به ديدنشان مىآمدند. حضرت استاذنا
العلّامه حاج سيّد محمّد حسين طباطبائى نَوّر اللهُ مرقدَه مسافرت ننموده و در قم
بودند. بنده خدمت آقا عرض كردم: ميل داريد ايشان را اطّلاع دهم تا به ديدار شما
بيايند؟!
فرمودند: ميل به حدّ كمال است، ولى ما خدمتشان ميرسيم نه اينكه ايشان
تشريف بياورند. فلهذا حقير از حضرت استاد وقت گرفتم. در حدود دو ساعت به ظهر مانده
خدمتشان شرفياب شديم. پس از سلام و معانقه و احوالپرسى و پذيرائى، در حدود يك ساعت
مجلس به طول انجاميد، كه سخنى و گفتارى ردّ و بدل نشد و هر دو بزرگوار ساكت و صامت
بودند. البتّه اين به حسب ظاهر امر بود؛ امّا آنچه از گفتار در باطنشان ردّ و بدل
مىشد، و آنچه از تماشاى سيما و چهره همديگر برداشت مىنمودند، حقائقى است كه از
سطح افكار و علوم ما خارج، و جز خداوند متعال و رسول او و اولياى به حقّ او كسى از
آن مطّلع نمىباشد.