responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 14

ايشان قابل توصيف نيست. من چه گويم درباره كسيكه به وصف در نمى‌آيد؛ نه تنها لا يوصَف بود، بلكه لا يُدرك و لا يوصَف بود؛ نه آنكه يُدْرك و لا يوصَف بود.

عدم قدرت مصنّف بر شرح احوال و بيان مدارج و معارج حدّاد

لهذا در نوشتجات حقير از او نامى به چشم نمى‌خورد و شرح حالى به ميان نيامده است. حتّى در كتاب «مهر تابان» كه يادنامه استاد بزرگوار حضرت آية الله علّامه طباطبائى قدَّس اللهُ سرَّه مى‌باشد و در آنجا از حالات حضرت قاضى مفصّلًا سخن به ميان آمده است و از احوالات بعضى از شاگردان و حتّى اسم شاگردان متسلسِلًا آمده است، نامى از سيّد هاشم حدّاد نيست! چرا؟! و به چه علّت؟! براى اينكه ايشان به قلم در نمى‌آيد، و در خامه نمى‌گنجد. او شاهباز بلند پروازى است كه هر چه طائر فكر و عقل و انديشه اوج بگيرد و بخواهد وى را دريابد، مى‌بيند او برتر و عالى‌تر و راقى‌تر است. فَيَرْجِعُ الْفِكْرُ خاسِئًا وَ البَصَرُ ذَليلًا وَ البَصيرَةُ كَليلَةً، فَتَبْقَى حَيْرَى لا تَعْرِفُ يَمْنَةً عَن يَسْرَةٍ وَ لا فَوْقًا مِن تَحْتٍ وَ لا أمامًا مِن خَلْفٍ.

آخر چگونه كسى كه محدود به جهات و تعيّنات است توصيف روح مجرّد را كند، و بخواهد آن را در قالب آورد و گرداگرد او بچرخد و او را شرح و بيان نمايد؟! در اينجا مى‌بينيم كه چقدر خوب و روشن گفتار ملّاى رومى بر منصّه حقيقت مى‌نشيند و مصداق خود را در خارج پيدا ميكند

: من به هر جمعيّتى نالان شدم‌

جفت بدحالان و خوش حالان شدم‌

هر كسى از ظنّ خود شد يار من‌

وز درون من نجست اسرار من‌

سِرّ من از ناله من دور نيست‌

ليك چشم و گوش را آن نور نيست‌

تن ز جان و جان ز تن مستور نيست‌

ليك كس را ديد جان دستور نيست‌[1]


[1] -" مثنوى" طبع آقا ميرزا محمود، ص 1، سطر 3 و 4

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 14
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست