نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 100
كرده و با خودشان سيّد حسن را آوردند. امّا
از آنجا كه از وى كراماتى مشاهده كردند، او را از اسارت آزاد نمودند و از رجوع كار
به او خوددارى نمودند، وليكن سيّد حسن از قبول زيستن بدون عمل و كار در برابر آنها
جدّاً إبا كرد. ايشان وى را مخيّر ساختند بين چند عمل و او از ميان آنها سقّائى را
برگزيد و گفت: شغل عمويم عبّاس سلام الله عليه است.
سيّد حسن در كربلاى معلّى رحل اقامت مىافكند، و با جدّه حضرت آقا
ازدواج ميكند كه يكى از فرزندانشان سيّد قاسم مىباشد كه او فقط سه پسر مىآورد:
سيّد هاشم (كه در آن وقت بواسطه هجومِ ... به كربلا و آب بستن بدان، سيّد قاسم با
عائلهاش از كربلا خارج و به قلعه هندى ميروند و سيّد هاشم در آنجا متولّد
مىشود.) و سيّد محمود و سيّد حسين. و حقير، هم سيّد محمود و هم سيّد حسين را
ملاقات نمودهام. جاى سيّد محمود كربلا بود و زودتر از سيّد حسين فوت كرد، امّا
محلّ سيّد حسين بغداد بود و به شغل كفّاشى اشتغال داشت. و هر دوى آنها با اينكه
كوچكتر از آقا سيّد هاشم بودهاند زودتر از ايشان به رحمت ايزدى ميروند
. شغل آقا سيّد حسن در كربلا سقّائى بوده است، و حضرت آقا از شدّت
حيا و نجابت او داستانها بيان ميكردند. از جمله آنكه أعراب غيور زن خود را تنها،
بعضى اوقات از قُراءِ اطراف كربلا براى خريد اشياءِ لازمه با او به كربلا
ميفرستادند. زن سوار الاغ بوده، و در تمام مدّت طىّ فرسخها تا به شهر برسند، حتّى
براى يكبار هم نظر او به آنها نمىافتاده است. يعنى چنان تحفّظ داشته است كه سهواً
هم آنها را نميديده است.
در عرب مرسوم است براى خريدن جهيزيّه و لوازم دختران خود، چند روز با
دختر به شهر مىآيند، و با مساعدت خويشان و اقرباى شهرى، لوازم و ما يحتاج را
تهيّه مىكنند. امّا آنان بقدرى به سيّد حسن به ديده حيا
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 100