چنانكه فرعون كذايى يك شب گدايى نمود، مأيوس نگرديد؛ توى [شيطان]
خبيث را اجابت نمود. خلاصه؛ «برانىام گر از اين در، بيايم از در ديگر!»
[1] - عارف شهيد مولا عبد الصمد همدانى مىنويسد:« در
شرح صحيفه سجاديّه از ابو سعيد خدرى روايت است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله
فرمود: يكى از پيشينيان نود و نه كس[ بىگناه] را كشته بود، سپس از عالمترين
مردم روى زمين جويا شد، او را به راهبى رهنمايى كردند، نزد او رفت و گفت: من 99 كس
را كشتهام، آيا مرا توبهاى هست؟
گفت: نه! او را نيز كشت و صد نفر
كامل شد. سپس از عالمترين مردم روى زمين جويا شد، او را به مرد عالمى ره نمودند،
به او گفت: من صد كس را كشتهام، آيا مرا توبهاى هست؟ گفت: آرى! چه كسى است كه
ميان تو و توبه فاصله شود؟ به فلان سرزمين برو كه در آنجا مردمى هستند كه به عبادت
خدا مشغولند، تو نيز با آنان به عبادت مشغول شو و به سرزمين خود بازنگرد كه آنجا
سرزمين بدى است. وى روانه شد، چون به نيمه راه رسيد ملك الموت آمد و او را قبض روح
نمود. فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب در مورد وى به مخاصمه افتادند؛ فرشتگان رحمت
گفتند: او به سوى ما آمده بود؟ و فرشتگان عذاب گفتند: او هرگز عمل خوبى انجام
نداد. فرشتهاى در صورت انسانى در آنجا حاضر شد. او را ميان خود، داور ساختند، وى
گفت: فاصله دو مكان را اندازه بگيرند، به هركدام نزديكتر بود از آن اوست. اندازه
گرفتند ديدند به سرزمينى كه قصد داشت به آنجا رود نزديكتر است، پس فرشتگان رحمت
او را دريافت داشتند و در روايتى است:« يك وجب به آن سرزمين صالحه نزديكتر بود، بنابراين
از اهل آنجا محسوب شد.»
و در روايت ديگرى است:« پس خداى
بزرگ به يك طرف زمين وحى كرد: دور شو، و به سوى ديگر وحى كرد: نزديك شو، و گفت:
ميان اين دو اندازهگيرى كنيد؛ پس او را يك وجب به آن سرزمين نزديكتر ديدند، پس
آمرزيده شد».[« بحر المعارف»، 2/ 51، انتشارات حكمت].
نام کتاب : رساله لقاء الله به ضميمه رساله لقاء الله امام خمينى نویسنده : ملكى تبريزى، میرزا جواد جلد : 1 صفحه : 86