نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 351
صفات است و آنگاه به جايى مىرسد كه از خود
نيز فراموش مىشود و يادى جز ياد حضرتش و فعل و صفتى جز فعل و صفت محبوبش
نمىماند، آن فناى ذات است.
اينجاست كه محبوب، بر همه چيز مقدم شده و ايثار محبوب بر غير او صدق
پيدا كرده است. محبت بدون ترديد همان محبتى است كه او از انسان خواسته، اين است
معناى: ودليل الحب إيثار المحبوب على ما سواه.
خوشا
آن دل كه مأواى تو باشد
بلند
آن سر كه در پاى تو باشد
فرو
بايد به ملك هر دو عالم
هر
آن سر را كه سوداى تو باشد
سراپاى
دلم شيداى آن است
كه
شيداى سراپاى تو باشد
غبار
دل به آب ديده شويم
كنم
پاكيزه تا جاى تو باشد
خوش
آن شوريده شيداى بىدل
كه
مدهوش تماشاى تو باشد
دلم
با غير تو كى گيرد آرام
مگر
مستى كه شيداى تو باشد
نمىخواهد
دلم گل گشت صحرا
مگر
گل گشت صحراى تو باشد
خوشى
در عالم امكان نديديم
مگر
در قاف عنقاى تو باشد
زهجرانت
به جان آمد دل فيض
وصالش
ده اگر رأى تو باشد
خوشا
آنان كه ترك كام كردند
به
كام عار ننگ از نام كردند
به
خلوت انس با جانان گرفتند
به
عزلت خويش را گمنام كردند
آرى، عاشق واقعى و محب حقيقى، پس از شناخت حضرت او، قدرتى برايش
نمىماند تا ماسواى او را بر او مقدم كند.
عاشق موجودى است يكتا بين، يكتاگو، يكتاخواه و در يك كلام جز او چيزى
نمىبيند تا آن را بر او مقدم بدارد.
قرآن مجيد درباره مردم مؤمن و تعلق خاطر آنان به خدا در آيات
گوناگونى سخن
نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 351