نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 132
و مقصود آن سلطان حقيقت شايد، اين باشد كه
آن كس كه مشتاق سرالسر عالم است و عاشق شهود حقيقة الحقايق وجود، آنگاه به اين
مراد نايل تواند شد كه سبحات جلال و انوار و اشراقات جمال الهى، پرده از روى قلب
وى برافكند، تا عاشق حجب انيت خود را براندازد و پرده اغيار و خودبينى و خودنمايى
كه ساتر چشم حقيقتبين است برطرف سازد، تا حقيقت خود آشكار گردد، چهره شاهد مقصود
را به ديده دل بىحجاب ظلمانى مشاهده كند، اما بدون اشاره حسى و عقلى؛ زيرا چون آن
ذات بىنشان بسيط يكتا فوق نامتناهى الوجود است و منزه از جسم و جسمانيات است، پس
اشاره حسى كه خاص اجسام است نسبت به او محال و چون او را ماهيت نيست بلكه صرف هستى
است، لذا اشاره عقلى كه خاص معانى و ماهيات كليه است در او ممتنع است، وچون تعين و
تشخص او عين ذات مقدس اوست و بينونتش از خلق بينونت وصفى است نه عزلى، پس هيچ
تمييز و تعين وى را نيست و هيچگونه اشاره روحى و معنوى هم در مقام روح سر خفى و
اخفى به آن ذات غيب الغيوبى نتوان كرد؛ زيرا هرچه به اشاره حس يا عقل يا روح درآيد
متميز و محدود باشد و در آن اشاره حس و عقل بر او احاطه كند، در صورتى كه الله به
كل شىء محيط است، پس چون بر عارف سالك الى الله انوار و اشراقات الهى كشف شود و
خدا را در درون از سراپردههاى جلال (و جمال) حجب قهر و لطف به چشم قلب مشاهده
كند، اين شهود عين وصال و عين فراق است و در عين معرفت عجز از معرفت است؛ زيرا اين
مشاهده به طورى است كه هيچ اشاره حسى و عقلى و روحى و غيره در عين شهود به او
نتوان كرد و در حقيقت عارف آنجا ادراك شهودى كند كه فانى در مدرك است و به كلى از
خود فارغ و فانى شده و به حق وجود يابد، تا به چشم يار ببيند يار را.
در اينجا كميل از آن درياى عرفان و موج فنا و بقا درخواست توضيح
بيشتر
نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 132