نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 107
پيش نظر دارند، آنچه را بايد بشنوند، به گوش
دل مىشنوند، چون آنان را ببينى گويى لب بسته و پژمرده حالتاند، درونشان از غم
عشق دوست مجروح است، دلهاشان محزون و بدنهاشان لاغر است و ديده آنان گريان، در
امور دنيوى چنان سبكبالند كه احتياج به همراه و كمك ندارند، از دنيا به مواد لازم
قناعت كرده و از لباس به پوشاكى كهنه و ساده، سكونتشان در محلات خراب و بىاهل
است، از منازل دنيايى درگريزند و تنهايى را از معاشرت با مردم كه باعث قطع رابطه
انسان با حقند گريزانند.
شب را به كاردهاى بيدارى مىكشند و اعضاى شب را به خنجر رنج در عبادت
جدا مىكنند، اندرونشان از تهجد در درازى شب مجروح است، از بىخوابى سرشان گردآلود
است، با كوشش و زارى در پيوندند و به هنگام انتقال از دنيا به آخرت تند روند[1].
عارف كيست؟
از عارف بيدار و عاشق دلداهاى پرسيدند: عارف كيست و حال او چيست؟
گفت: عارف مردى باشد از ايشان و جدا از ايشان و هر ساعت خاشعتر بود؛
زيرا به هر ساعت نزديكتر بود و نيز عارف لازم يك حال نبود كه از عالم غيب هر ساعت
حالتى ديگر بر وى فرود آيد تا صاحب حالات بود نه صاحب حالت و نيز ادب عارف برتر از
همه ادبها بود؛ زيرا كه او را معرفت مؤدب است و معرفت بر سه بود: يكى معرفت توحيد
و اين معرفت عامه مؤمنان است، دوم معرفت حجج و بيان و اين قسم معرفت حكما و
علماست، سيم معرفت صفات وحدانيت و اين