نام کتاب : عبرتآموز نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 303
نفرين و دعاى پدر
اميرالمؤمنين با حضرت مجتبى 8 در مسجد الحرام نشسته
بودند كه ناگاه زمزمهاى سوزنده و مناجاتى جگرسوز شنيدند كه مىگفت:
اى خدايى كه كليد حل همه مشكلات به دست قدرت تو است!
اى خدايى كه رنجها را برطرف مىكنى!
اى خدايى كه بيچاره و درمانده جز تو يارى ندارد!
اى خدايى كه مالكيت دنيا و آخرت در سيطره تو است!
آيا هنوز نمىخواهى به دعاى من كه همه راهها به رويم بسته شده است
توجه كنى؟ اينجا مسجد الحرام است، اينجا اگر دعا به اجابت نرسد كجا به اجابت خواهد
رسيد؟
اميرالمؤمنين 7 به حضرت مجتبى فرمود: صاحب اين ناله و
مناجات را نزد من آور! حضرت نزد صاحب ناله رفتند، ديدند جوانى است صورت بر خاك
نهاده و به پيشگاه حق تضرع و زارى مىكند در حالى كه يك طرف بدنش خشك و بىحركت و
لمس است.
فرمود: جوان نزد اميرالمؤمنين بيا! جوان به محضر مولاى عارفان و امير
مناجاتيان آمد.
امام فرمود: چرا اين گونه ناله مىكنى؟ عرض كرد: بدنم را ببينيد كه
نيمى از آن از كار افتاده، زندگى براى من بسيار سخت شده است.
حضرت فرمود: چه شده كه به اين بلا دچار شدهاى؟ گفت: در اوج جوانى
آلوده به هر گناهى بودم، پدرم از من بسيار رنجيده بود. بارها مرا نصيحت كرد و من
توجهى به نصايح او نكردم. يك بار در اين شهر به من گفت: يا دست از گناهان بشوى يا
به مسجد الحرام مىروم و تو را نفرين مىكنم. گفتم: آنچه از
نام کتاب : عبرتآموز نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 303