ادعاى آنچه را از آن او نيست نمىكند و حقى
را كه بر اوست انكار نمىنمايد.
به حق اعتراف مىكند، قبل از آن كه عليه او شهادتى داده شود، و آنچه
محافظتش را از او خواستهاند، تباه نمىسازد، آنچه را به او تذكر دادهاند، فراموش
نمىكند و ديگران را با لقبهاى زشت نمىخواند. به هيچ كس ستم نمىكند. حسد
نمىورزد، و به همسايهاش ضرر نمىرساند، و در مصيبتهاى ديگران شادى نمىكند. براى
اقامه نماز شتابان است، امانتها را به صاحبانشان برمىگرداند، براى انجام كارهاى
زشت كند است، امر به معروف و نهى از منكر مىكند، در كارها با جهل و نادانى دخالت
نمىكند، و با ناتوانى از حق خارج نمىشود.
اگر سكوت كند، سكوتش او را غمگين نمىسازد و اگر سخن گويد، سخن
نادرست نمىگويد. اگر بخندد، صداى خندهاش از گوشش نمىگذرد. به آنچه برايش مقدر
شده قانع است. خشمش بر او سركشى نكند، هواى نفس بر او چيره نگردد، بخل، او را شكست
نمىدهد و در آنچه به او تعلق ندارد، طمع نمىكند. با مردم در آميزد تا چيزى
بياموزد، سكوت مىكند تا سالم بماند، و مىپرسد تا بفهمد.
سكوت نمىكند تا اعجاب ديگران را برانگيزد و سخن نمىگويد تا به
ديگران فخر بفروشد. اگر بر او ستم شود، صبر مىكند تا خداوند انتقام او را بگيرد.
نفسش از او در رنج است، و مردم از او در آسايشند. نفسش را براى آخرتش به سختى
انداخته، و مردم را از شر خودش راحت كرده است. دورىاش از ديگران به علت بىرغبتى
و كنارهگيرى [از مظاهر دنيا] است، و نزديكىاش به آنان، از روى نرمى و رحمت است،
لذا، دورىاش به خاطر تكبر و خود بزرگبينى نيست، و نزديكىاش از روى خدعه و نيرنگ
نمىباشد،