اراضى رى قرار دارد، از كثرت باران خراب شد
و رخنهاى در آن پديد آمد. به جهت تعمير و اصلاح آن، اطرافش را مىكندند، پس به
سردابهاى كه مدفنش بود برخوردند. هنگامى كه وارد سرداب شدند، ديدند كه جثه او
همچنان تر و تازه، با بدن عريان و مستور العورة باقى مانده و در انگشتانش اثر خضاب
ديده مىشود. در كنارش نيز تارهاى پوسيده كفن، به شكل فتيلههايى روى خاك قرار
گرفته است.
اين خبر به سرعت در تهران منتشر شد و به گوش سلطان وقت رسيد. وى با
جمعى از بزرگان و امناى دولت، به جهت مشاهده حضورى به محل آمدند.
جمعى از علما و اعيان داخل سرداب شدند و صدق قضيه را به رأى العين
مشاهده كردند. پس از آن، وى، دستور تعمير و تجديد بنا و تزئينات آن بقعه را صادر
كرد.»[1] صاحب روضات
كه در آن زمان 12 ساله بوده مىنويسد:
«من خود بعضى از افرادى را كه در آن واقعه حضور داشتند ملاقات
نمودهام.» صاحب «تنقيح المقال» نيز همين قضيه را نقل نموده و اضافه مىكند:
«چهل سال پيش به سند صحيح از سيد ابراهيم لواسانى- يكى از علماى بزرگ
تهران- نقل شده كه وى خود از كسانى بوده است كه
[1] - روضات الجنات، ج 6، ص 140، ريحانة الادب، ج 3، ص
437