نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 734
بيت دوم داراى صنعت استخدام است. مقصود از
اين قطعه آنكه: گوينده بايد مزاج و ذوق و فهم شنوندگان را منظور دارد تا سخن، در
طبع آنان مؤثر افتد.
(90) هركه با بدان نشيند ...
______________________________
(456)- متهم: بفتح «هاء» اسم مفعول از اتهام
بمعنى تهمتزده.
(457)- خرابات: جايى است كه رندان به عيشونوش
و مستى در آن خود را سرگرم ميكنند.
خرابات. جمع خرابه است ولى در معنى مفرد استعمال ميشود و نخست بمعنى
ميكده بوده و اول دفعه اين اصطلاح، در شعر فارسى بوسيله سلسله قلندريه معمول شده
است. مراد اين است كه اگر كسى براى نماز خواندن به ميكده رود مردم او را به
بادهگسارى متهم ميسازند. اشاره است به اين دستور اخلاقى، «اتقوا مواضع التهم».
ترجمه: از جايهاى تهمتآميز بپرهيزيد.
(458)-
رقم
بر خود به نادانى كشيدى ...
مثنوى بر وزن شماره 7.
رقم كشيدن: علامت گذاشتن و بشمار آوردن.
(459)- بباشى: در معناى ميشوى استعمال شده
است. ببودن، با حرف تأكيد بر دوام و استمرار دلالت دارد.
(91) حلم شتر چنانكه معلوم است ...
(460)- بيش: در جمله منفى بمعنى ديگر استعمال
ميشود. مراد از اين عبارت چنين است: بردبارى و تحمل، آن حد شايسته است كه خطر و
ضررى پيش نيايد.
(461)-
كسى
كه لطف كند با تو، خاك پايش باش ....
قطعه بر وزن شماره 12 با قافيه مردف.
(462)- خاك پاى بودن: كنايه از نهايت فروتنى
است.
(463)- در دو چشمش آگن خاك: خاك در چشم افكندن
كنايه از نهايت آزار رسانيدن و كور كردن است.
(464)- سوهان: بضم سين از ريشه ساويدن و
ساييدن.
(92) هركه در پيش سخن ديگران افتد ...
(465)- در پيش سخن افتادن: كنايه از مداخله
كردن در سخن ديگرى است.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 734