نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 696
(31) ده آدمى بر سفرهاى بخورند ...
______________________________
(164)- جيفه: بمعنى مردار. جمع آن جيف. در اين
فقره شيخ اجل سعدى سه كلمه حكمتآميز درج كرده است و مراد از آن كلمات اينكه:
نشانه آدمى، انس و اتحاد است و براى طعمه دنيا بجان هم افتادن كار سگان و ديگر
ددان است.
شخص گرفتار حرص و آز اگر دنيايى مال و ثروت داشته باشد باز گرسنهچشم
است و شخص قناعتپيشه چون تنها احتياجات ضرورى را ميخواهد، با نانى سير ميشود و
كسى كه با خرسندى و علو نظر توانگر باشد باوجود درويشى بر سرمايهدار توانگر، رجحان
دارد.
(165)-
روده
تنك به يك نان تهى پر گردد ..
فرد بر وزن شماره 15
(166)- نان تهى: يعنى نان خالى و بدون خورش.
(167)- ديده تنگ: يعنى چشم تنگنظر و فاقد
همت.
(168)-
پدر
چون دور عمرش منقضى گشت ...
مثنوى بر وزن شماره 7
(169)- دور: بمعنى چرخيدن و در اينجا بمعنى
مدت است.
(170)- منقضى: اسم فاعل از انقضاء بمعنى سپرى.
(171)- بگذشت: بمعنى درگذشت. از اين جهان رفت.
(172)- شهوت: در اصطلاح معرفة النفسى، توجه
دادن همه نفسانيات به يك امر است. بطور كلى، شهوت ناپسند است زيرا نفسانيات ديگر و
مخصوصا قوه تعقل را مهمل و معطل ميگذارد. اما شهوت در اصطلاح اخلاق، ميل شديد و
كوركورانه به هوسهاى پست حيوانى است. جمع شهوت ميشود شهوات با دو فتحه.
\* قاعده راجع به جمع عربى با الف و تاء- بطور كلى عين الفعل «فعله»
در صورتيكه حرف صحيح باشد در جمع با الف و تاء مفتوح ميشود مانند: شهوات- جملات،
سطوات.
اما اگر عين الفعل، حرف عله باشد به سكون خود باقى ميماند مانند:
زوجات.
«شهوت آتش است»: تشبيه بليغ است. تشبيه بليغ آن است كه ادات تشبيه را
بيندازند.
(173)- بخود بر: يعنى بر خود.
(174)- تيز مكن: يعنى شديد مكن.
(175)- در آن آتش: يعنى در آتش دوزخ.
(176)- سوز: اسم معنى بمعنى سوختن.
(177)-
به
صبر آبى بر اين آتش زن امروز:
در اين مصراع، صبر، تشبيه
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 696