نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 611
______________________________ (36)- خرسك: مصغر
خرس است و در اينجا نوعى بازى است به اين ترتيب كه خطى بكشند و شخصى در ميان خط
بايستد و ديگران آيند و او را زنند و او پاى خود را بجانب ايشان افشاند بهركدام كه
پاى او بخورد او را بدرون خط بجاى خود آورد و اين بازى را عربان، حجوره گويند.
نظير آن بازيى است كه فعلا كودكان بنام گرگمبهوا دارند. اما بازى اخير اثرى از
گرگبازى است كه در زمان صفويه معمول بوده و در ميدان بزرگ شهر اصفهان نمايش داده
ميشده است.
گرگمبهوا: يعنى به هواى
گرگ و به تقليد گرگ هستم.
(37)- ابليس: نام
شيطان است و همچنين هرشريرى را ابليس ناميدهاند. جمع آن ابالسه است. ريشه آن لفظ
يونانى ديابولوس بمعنى مفترى است و ديابل در فرانسه و دويل در انگليسى از اين ريشه
است (رجوع شود به اعلام قرآن مقاله ابليس).
(38)-
پادشاهى پسر به مكتب
داد ...
مثنوى با وزن شماره 1.
(39)- مكتب: چنانكه
گفته شد محل درس كودكان است، اما محل درس حكماى قرون وسطى كه نخست در صومعهها
تشكيل ميشده بنامelocE
خوانده شده و فلسفه آن دوران را اسكولاستيك ناميدهاند. بتدريجelocE بر مجموعه شاگردان و پيروان يك حكيم اطلاق گرديده و
متأخرين،elocE را مكتب، ترجمه كردهاند و
ميگويند مكتب سقراط و مكتب افلاطون. لكن در كتب پيشين فلسفه، بجاى مكتب، نحله بكسر
نون بكار ميبردهاند و جمع نحله، نحل بر وزن ملل است.
حكايت «5»
پارسازادهاى را نعمت بيكران از تركه عمان بدست افتاد ...
(40)- تركه: بكسر
راء و تركة بكسر تاء و سكون راء بمعنى تركشده ميباشد و آنچه از ميت بجا ميماند،
تركه ماترك ناميده ميشود كه مركب، است از «ما» موصول و «ترك» فعل ماضى. در زبان
معمول، تركه با دو فتحه تلفظ ميشود.
(41)- عمان: عموها.
عمان جمع عم و الف و نون آن علامت جمع فارسى است، جمع عربى «عم» ميشود «اعمام».
(42)- فسق و فجور:
هردو اسم عربى است بمعنى تبهكارى.
(43)- مبذرى: اسم
فاعل از تبذير بمعنى اسراف، بعلاوه ياء مصدرى فارسى.
(44)- مسكر:
مستكننده. اسم فاعل از اسكار.
منكرى كه نكرد و مسكرى
كه نخورد: با هم سجع و موازنه دارد.
(45)-
چو دخلت نيست خرج
آهستهتر كن ....
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 611