نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 583
باب هفتم در تاثير تربيت
حكايت (1)
يكى از وزرا، پسرى 1 كودن داشت. پيش
يكى از دانشمندان فرستاد كه مر اين را تربيتى ميكن مگر عاقل شود. روزگارى تعليم
كردش و مؤثر نبود. پيش پدرش كس فرستاد كه اين عاقل نميشود و مرا ديوانه كرد.
2 چون بود اصل گوهرى قابل
تربيت را در او اثر
باشد
هيچ صيقل نكو نيارد 3 كرد
آهنى را كه بدگهر باشد
سگ به 4 درياى
هفتگانه بشوى
كه چو تر شد پليدتر 5 باشد
خر عيسى گرش بمكه برند
چون بيايد هنوز خر باشد
حكايت (2)
حكيمى پسران را پند
همىداد كه جانان پدر، هنر آموزيد كه ملك و دولت دنيا، اعتماد را نشايد و سيم و زر
در سفر بر محل خطر است، يا دزد بيكبار ببرد يا خواجه بتفاريق بخورد، اما هنر 6 چشمه زاينده
است و دولت پاينده و اگر هنرمند از دولت بيفتد غم نباشد كه هنر در نفس خود، دولت
است، هرجا كه رود قدر بيند و بر صدر نشيند و بيهنر، لقمه چيند و سختى بيند.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 583