نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 550
حكايت «18» خرقهپوشى در كاروان حجاز
همراه ما بود ....
______________________________
(200)- خفاجه: بفتح اول. بنى خفاجه، قبيلهاى
است از قبايل هوازن كه از حدود مدينه به عراق كوچ كرده بودند و راه بر كاروانيان
حج ميگرفتند و در اواخر قرن ششم هجرى تارومار شدند. عدهاى از اين قبيله هم در
دلتاى مصر اقامت گزيده بودند.
(201)- پاك ببردند: در اينگونه استعمال پاك
در معنى «بتمامى» بكار ميرود و قيد وصفى است.
(202)-
گر
تضرع كنى و گر فرياد ...
بيت بر وزن شماره 1 با قافيه مردف.
(203)- معلوم: در اينجا مراد، توشه و رزق است.
(204)-
نبايد
بستن اندر چيز و كس دل ...
بيت بر وزن شماره 7 با قافيه مطلق.
(205)- دل: مفعول است براى بستن و جستن فاعل
است براى نبايد.
(206)-
مگر
ملائكه بر آسمان وگرنه بشر ...
قطعه بر وزن شماره 12 با قافيه موصول مردّف.
(207)- زمى: مخفف زمين است و ريشه اوستايى آن:
«زم» بمعنى سردى و سرما است.
زمستان هم از اين ريشه است.
(208)- به دوستى: يعنى قسم به دوستى.
(209)- به گل عدم فرورفت: يعنى مرد. وجود با
عدم تضاد دارد و اضافه گل به عدم، اضافه تشبيهى است و ممكن است اضافه تخصيصى هم
گرفته شود.
(210)- دودمان: مركب است از «دود» و «مان»
ادات مكان، زيرا دود ناشى از اجاق خانوادگى بوده و اين لفظ معادلreyoF
در زبان فرانسه است. در زبان فارسى دوده بمعنى نسب و خانواده استعمال شده است.
ريشه پهلوى دودمان «دوتكمان» است.
(211)-
كاش
كانروز كه در پاى تو شد خار اجل ...
قطعه بر وزن شماره 15 با قافيه مردف موصول مردّف.
(212)- گيتى: بمعنى دنيا در اوستا و در پهلوى
بصورتهاى گوناگون آمده. اوستايى آن گيتاaht ?aeG و گيسا است. در سريانى هم اين لفظ بصورتhiht ?eG آمده
(213)-
آنكه
قرارش نگرفتى و خواب ...
قطعه بر وزن شماره 11 با قافيه مقيد.
مفاد شعر آنكه: آن كس كه تا گل و نسرين در بستر او نمىافشاندند خواب
و قرار
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 550