نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 449
تعليقات بر باب سوّم گلستان باب سوم در
فضيلت قناعت مشتمل بر 28 حكايت
حكايت «1» خواهنده مغربى در صف بزازان حلب ميگفت ...
______________________________
(1)- خواهنده: فارسى سائل است.
(2)- مغربى: اهل حدود تونس و مراكش و
الجزاير.
(3)- رسم سؤال از جهان برخاستى: گدايى و
خواهندگى بكلى از دنيا رفع ميشود، مشروط بر آنكه توانگران انصاف داشته باشند و
فقيران، قناعت، پيشه كنند.
(4)-
اى
قناعت توانگرم گردان ...
قطعه بر وزن شماره 1 با قافيه مطلق مردّف.
(5)- ورا: مخفف وراء بمعنى در پس، در اينجا
بمعنى بالاتر.
(6)- گنج صبر اختيار لقمان است: اشاره به
قصه داوود و لقمان دارد كه مولوى هم آنرا يادآور شده است:
هنگامى كه داوود 7 زره ميسازد، لقمان كار دست او را مينگرد
لكن درباره آن پرسش نميكند تا آنكه داوود از صنعت خويش فارغ ميشود و زره دربر
ميكند و از لقمان ميپرسد كه چرا راجع به آن چيزى نپرسيدى؟ لقمان ميگويد: صبر هم
زرهى است در برابر هرگونه آفات بليات. به اين ترتيب، صبر اساس حكمت است. لقمان به
حكمت مشهور است و در قرآن مجيد هم بدين صفت ستوده شده است.
گنج صبر» و «كنج صبر» هردو صحيح است.
حكايت «2» دو اميرزاده در مصر بودند يكى علم آموخت و ديگرى مال
اندوخت ...
(7)- امير: بمعنى فرمانفرما و فرمانده جنگ
است. اولين بار، عمر خود را امير المؤمنين ناميد و پس از وى خلفاء به اين لقب
موصوف شدند و حاكمان ناحيههاى مهم را كه مطيع خليفه بوده غالبا امير ميناميدند،
چنانكه شاهان سامانى همه اين لقب را داشتند. از زمان سلطان محمود كه پادشاه، سلطان
خوانده ميشد، شاهان و حاكمان مطيع سلطنت را امير ناميدند
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 449