responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 360

عارفان مانند برق جهنده است كه گاهى پيداست و گاهى ناپيدا.

______________________________ (119)- طارم: بفتح راء بمعنى خانه چوبى و بام و ايوان است. طارم معرب تارم است. و مراد از طارم اعلى، عرش برين است.

(120)- گهى در پشت پاى خود نبينم:

عارفان گاه تا برترين مقام ميرسند و همه غيب و شهود را به چشم دل مينگرند و گاهى چنان محجوبند كه به ديدن پشت پاى خود نيز قادر نيستند.

(121)-

اگر درويش در حالى بماندى:

درويش را حالات گوناگون است و اگر حال وى ثبات مييافت و بصورت ملكه و مقام درمى‌آمد قدرت تصرف وى بر هردو عالم بسط مييافت و از هردو عالم، سر دست برميفشاند و دو جهان را زير پاى صدق و ارادت ميگذاشت.

رقص و دست‌افشانى يكى از اعمال صوفيانه است و غالبا آستين بلند يا دستمالى را كه بر آستين دوخته‌اند در هنگام رقص به حركت مى‌آورند و اين دست‌فشانى يا آستين‌افشانى، كنايه از ترك دنيا است.

حكايت «10» در جامع بعلبك وقتى كلمه‌اى چند همى‌گفتم بطريق وعظ ...

(122)- بعلبك: شهرى است در لبنان كه آنرا يونانيان هليوپوليس (شهر خورشيد) ميناميدند زيرا معبد خورشيد در آنجا بنا شده و پرستش آفتاب جاى پرستش خداى يكتا را گرفته بود.

بعل همان بيلوس خداى شمس است و نام وى در اسم بسيارى از شهرها و كسان بصورتهاى گوناگون ديده ميشود چنانكه جزء تركيبى بابل و آنيبال و ايزابل است. از بعل در قرآن مجيد و تورات نام برده شده (ر ك: اعلام قرآن مقاله بعل). در نحو عربى، بعلبك را مركب مزجى ميدانند و ميگويند: «بك» داراى معنى نيست لكن در حقيقت بك بمعنى بقعه است.

(123)- افسرده: بمعنى يخ بسته و مجازا بمعنى فاقد حال و نشاط است. ريشه پهلوى آن‌natraswA ميباشد.

(124)- راه از عالم صورت بمعنى نبرده: جمله وصفى است و در مقام بيان اين است كه آن جماعت، اهل ظاهر بودند و از جهان حقيقت آگهى نداشتند.

(125)- آتش در هيزم تر اثر نمى‌كند: متضمن تشبيه سخن به آتش و ذهن شنوندگان نا- مستعد به هيزم تر است. شرط تأثير، كمال فاعل و قابليت منفعل است. سعدى با سخن خود ميخواهد بيان كند كه در سخن وى كمال فاعليت وجود داشت ولى در قابليت شنوندگان نقصى بود.

همچنانكه هيزم بايد ترى خود را از دست دهد تا قابل سوختن شود آنان نيز ميبايست با عالم حقايق آشنا شوند.

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 360
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست