نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 354
يكى
آلوده كس باشد كه شهرى را بيالايد
چو
از گاوان يكى باشد كه گاوان را كند ريخن
(ريخن: بسيار سرگينريز، اسهالى).
______________________________
(61)- علفخوار: محل علف خوردن. ضبط مشهور،
علفزار است.
(62)- وحيد: تنها، يگانه.
(63)- مستفيد: اسم فاعل از استفاده بمعنى
بهرمند.
وحيد با مستفيد، همسجع است.
(64)-
بيك
ناتراشيده در مجلسى
...
مثنوى بر وزن شماره 3
(65)- ناتراشيده: سخن ناپخته و نابهنجار و
بىتناسب و زشت.
(66)- بركه: لفظ عربى، بكسر اول جمع آن برك،
بمعنى حوض است.
(67)- گلاب: مركب است از گل و آب كه در عربى
«ماء الورد» ناميده ميشود زيرا آنرا از گل سرخ ميگيرند. معرب آن جلاب: با تشديد
لام است: در اين بيت، گلاب از آنجهت انتخاب شده كه هم خوشبو است و هم معرب آن
«جلاب» با منجلاب لفظا مجانس ميشود و از جانب ديگر، گلاب، آب مضاف است و آب مضاف،
مقدارش هرچند باشد با ملاقات نجس، نجس ميشود ولى آب مطلق اگر از حد كر بگذرد يا
جارى باشد تا رنگ و بوى و مزهاش تغيير نكند، نجس نميشود. در شرع اسلام، سگ و خوك
برّى از جمله اعيان نجسهاند.
(68)- سگ: ريشه پهلوى سگ، اسپاك، بمعنى دلير
است و مادر كورش، «اسپاكو» نسام داشته است.
(69)- منجلاب: گودالى است كه در آن آب كثيف
جمع شود و خود آب گنديده را نيز گويند.
كند منجلاب: مسند است براى «سگى». در بعضى نسخهها «شود منجلاب» ضبط
شده و در آنصورت، مسند است براى «بركه گلاب».
حكايت «6» زاهدى مهمان پادشاهى بود ...
(70)- ارادت: مراد از ارادت در اينجا قصد
قربت به خدا است.
(71)- تا ظن صلاحيت در حق او زيادت كنند:
يعنى تا مردم بر اعتقاد خود نسبت به شايستگى او بيفزايند. صلاحيت مصدر است مانند
كراهيت.
(72)-
ترسم
نرسى به كعبه اى اعرابى ...
فرد بر وزن شماره 5.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 354