نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 348
______________________________
(5)-
محتسب
را درون خانه چكار:
اين مصراع تمثيل است و در مقام بيان علت است و جانشين جزاى شرط شده
يعنى اگر نميدانى در باطنش چيست حرجى بر تو نيست و مكلف بدانستن آن نيستى زيرا
محتسب كه بايد نهى از منكر كند با آنچه در درون خانهها ميگذرد كارى ندارد. بنابر
آنچه گفته شد، آزادى مسكن از اين مصراع استفاده ميشود.
حكايت «2» درويشى را ديدم كه سر بر آستان كعبه مىماليد ...
(6)- غفور: بمعنى بسيار آمرزنده و رحيم،
بمعنى مهربان، از صفات الهى است و در قرآن مجيد اين صفات بسيار آمده است. چون غفور
در اين عبارت، مناداى مفرد، يعنى بسيط است مبنى بر ضم است و راء آن را بايد مضموم
تلفظ كرد ولى رحيم، بنابر وقف، بسكون ميم تلفظ ميشود.
(7)- ظلوم: بسيار ستمكننده.
(8)- جهول: بسيار نادان.
ظلوم و جهول، هر دو صيغه مبالغه است و از صفات انسانى است و به آيه
72 از سوره احزاب اشاره دارد:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ
الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا
الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا.
ترجمه: ما بار امانت الهى را بر آسمانها و زمين عرضه كرديم. آسمانها و زمين، از
حمل آن سرباز زدند و رويگردان شدند اما نوع آدمى حمل آنرا پذيرفت، آدمى بسيار
ستمكار و بسيار نادان بود.
مراد اين است كه قدرت ستم كردن و استعداد دانستن كه در آدمى بود
ايجاب ميكرد كه بوى امانت الهى سپرده شود تا با حفظ آن، هم از ستم بازايستد و هم
در مقام تحصيل معرفت برآيد و حقيقت امانت را بشناسد.
خواجه حافظ شيرازى به مضمون آيه، اشاره صريحترى دارد و گويد:
آسمان
بار امانت نتوانست كشيد
قرعه
فال بنام من ديوانه زدند
خلاصه سخن درويش آنكه: اى خداوند آمرزنده مهربان، تو ميدانى از دست
انسان كه گرفتار ظلم و جهل است چه برمىآيد كه شايسته عبادت تو باشد.
(9)-
عذر
تقصير خدمت آوردم
...
قطعه بر وزن شماره 1 با قافيه مردف.
(10)- استظهار: پشتگرمى. مصدر باب استفعال
از ظهر، بمعنى پشت.
(11)- عاصى: نافرمان، گناهكار اسم فاعل. مصدر
آن معصيت و عصيان بكسر عين است.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 348