نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 314
16
بر در كعبه 17 سائلى ديدم
كه
همىگفت و 18
ميگرستى 19 خوش
مينگويم
كه طاعتم بپذير
20 قلم عفو بر گناهم كش
حكايت (3)
21 عبد القادر گيلانى را رحمة اللّه عليه، ديدند در حرم كعبه، روى بر 22 حصبا نهاده ميگفت: اى خداوند، ببخشاى و
گر هرآينه مستوجب عقوبتم، در روز قيامتم نابينا برانگيز تا در روى نيكان شرمسار
نشوم.
23
روى بر خاك عجز ميگويم
هر
سحرگه كه باد مىآيد
اى
كه هرگز فرامشت نكنم
هيچت
از بنده ياد مىآيد؟
حكايت (4)
دزدى به خانه پارسايى درآمد. چندانكه جست چيزى نيافت. دلتنگ شد.
24 پارسا را خبر شد. گليمى كه بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا
محروم نشود.
25
شنيدم كه مردان راه خداى
دل
دشمنان را نكردند تنگ
ترا
كى ميسر شود اين مقام
كه
با دوستانت خلاف است و جنگ
26 مودت 27 اهل صفا چه در روى و چه در 28 قفا. نه چنان كز پست عيب گيرند و در
پيشت 29 ميرند.
30
در برابر چو گوسپند 31 سليم
در
قفا همچو گرگ 32
مردمخوار
33 هركه عيب دگران پيش تو آورد و
شمرد
بيگمان
عيب تو پيش دگران خواهد برد
حكايت (5)
تنى چند از روندگان، متفق 34 سياحت بودند و شريك رنج و راحت. خواستم
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 314