responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 255

مثل المؤمنين فى توادّهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسّهر و الحمّى (روايت از ابى هريرة).

ترجمه: حال مردم با ايمان در دوستى با يكديگر و ابراز رحمت و عاطفت نسبت به يكديگر حال پيكر يك انسان است كه چون عضوى از آن بدرد آيد، باقى اعضاى آن پيكر با بيخوابى و تب با آن عضو همدردى ميكنند.

ضبط مشهور «اعضاى يكديگرند» ميباشد ولى در نظر نگارنده به چندين دليل «اعضاى يك پيكرند» درست‌تر مينمايد زيرا اولا بيگمان قطعه به حديث نبوى اشاره دارد و حديث نبوى تصريح كرده كه مؤمنان با يكديگر مانند اعضاى يك پيكر ميباشند. ثانيا اعضاى يكديگر بودن قابل تصور نيست. ثالثا مصراع دوم دليل مصراع اول است، شيخ اجل ميگويد:

بنى آدم به آن جهت اعضاى يك پيكر بشمار ميروند كه در خلقت از يك گوهر (نفس واحده) بوجود آمده‌اند و اين مصراع اشاره دارد به آيه اول از سوره نساء:

يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً.

ترجمه: اى مردم! از خشم پروردگار خود بترسيد كه او شما را از يك نفس بوجود آورد و از همان نفس، جفت آنرا بيافريد و از آن دو، مردان و زنان بسيار در جهان پراكنده ساخت.

پيدا است كه نفس واحد بر وحدت پيكر دلالت ميكند و همه فرزندان آدم، اعضاى يك پيكر ميشوند.

رابعا عبارتى كه بعضى از رساله پولس طرسوسى نقل كرده‌اند و با آن خواسته‌اند «اعضاى يكديگر» بودن بنى آدم را ثابت كنند مطلب آنان را نمى‌رساند و برعكس مؤيد ضبط اول است زيرا مخاطبان خود را پولس در مسيح، واحد ميداند، پس مسيح همان نفس واحده ميشود و عبارت «و اعضاء بعض لبعض و كل واحد للاخر» بقرينه عبارات پيش چنين ترجمه ميشود: اعضاء برخى براى برخى ديگر كار ميكند و هركس براى ديگرى كار انجام ميدهد.

حكايت «11» درويشى مستجاب الدعوه در بغداد پديد آمد ...

______________________________ (302)- مستجاب: اسم مفعول از باب استفعال است و مصدر آن استجابة است.

مستجاب الدعوه: صفتى است مركب بصورت مضاف و مضاف اليه، و مضاف اليه آن، نايب فاعل نيز هست.

(303)- حجاج بن يوسف: حجاج بن يوسف ثقفى تقريبا در سال 29 هجرى متولد و در سال 95 هجرى وفات يافت. حاكم ظالمى بود كه از طرف عبد الملك بن مروان مأمور

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 255
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست