responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 244

نبايد بذر و كار را ضايع گردانيد و از زمين شوره نميتوان انتظار پروردن سنبل داشت.

حكايت «5» سرهنگزاده‌اى را بر در سراى اغلمش ديدم ...

______________________________ (194)- سرهنگ: بمعنى سردار است.

(195)- اغلمش: با ضم اول و فتح سوم و كسر چهارم، نام يكى از حاكمان جزء است كه بر عراق عجم، مدتى در فاصله 610 تا 617 از طرف سلطان محمد خوارزمشاه حكومت داشته است.

(196)- كياست: بمعنى زيركى است و صفت آن كيّس بر وزن سيّد است.

(197)- زايد الوصف: بيش از آنكه به وصف آيد و قابل بيان باشد.

زايد: اسم فاعل است.

\* قاعده راجع به اضافه لفظى: در زبان عربى اسم فاعل و اسم مفعول و صفات ديگر به معمولهاى خود اضافه ميشود و اين نوع اضافه را اضافه لفظى مينامند. در زبان فارسى اينگونه صفتها بصورت مركب درمى‌آيد از قبيل: نيكمحضر، زشتروى.

(198)- آثار: جمع اثر. معنى حقيقى آن جاى پا است و از باب تعميم، هرگونه نشانه را اثر گويند.

(199)- بزرگى: ياء در كلمه‌هاى بزرگى و خردى و سرورى و هوشمندى و بلندى، «ياء».

مصدرى است.

\* قاعده: «ياء» مصدرى به صفت اضافه ميشود و جانشين لفظ «بودن» است.

(200)- ناصيه: موى پيشانى و مجازا پيشانى است. جمع آن، «نواصى» ميشود.

(201)- پيدا: اصل پهلوى آن‌katyaP مأخوذ از ريشه سانسكريت. اسم مصدر آن «پيدايى» است و «پيدايش» درست نيست زيرا «ش» مصدرى به فعل امر اضافه ميشود نه بصفت مانند:

گردش، بينش.

(202)- بالاى سرش ز هوشمندى ...

بيت بر وزن شماره 8 با قافيه مقيد موصول.

يعنى بواسطه هوشمندى، ستاره اقبال و بلندى مقام بالاى سرش تابان بود.

(203)- مقبول: پذيرفته، پسنديده.

(204)- جمال: زيبايى ظاهرى است و عنصر اصلى آن، تناسب تركيب است.

(205)- كمال: بمعنى تمامى است كه هم بر جنبه‌هاى جسمانى و هم بر جنبه‌هاى معنوى اطلاق ميشود.

(206)- توانگرى به هنر است نه به مال و بزرگى به عقل است نه به سال: دو قرينه‌

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 244
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست