نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 221
تعليقات بر باب اول گلستان باب اول: در
سيرت پادشاهان مشتمل بر 41 حكايت
براى عنوان باب اول، سيرت انتخاب شده كه منش است و ثبات از خواص آن
است.
حكايت «1» پادشاهى به كشتن بيگناهى اشارت فرمود ...
______________________________
(1)- كشتن بيگناهى: در بعضى نسخ بجاى «كشتن
بيگناهى»، «كشتن اسيرى» آمده است، ولى ضبط اول از نظر رعايت سجع بهتر و ضبط دوم از
نظر اخلاقى زيبندهتر مينمايد، چه پادشاه دادگر به كشتن بيگناه اشارت نميكند.
«ياء» در پادشاهى و بيگناهى، «ياء» نكره است و ازين پس دو قهرمان
حكايت بصورت معرفه عهدى نامبردار ميشوند.
\* قاعده راجع به معرفه عهدى: معرفه عهدى آن است كه بواسطه اينكه نام
شخص يا چيز از پيش برده شده براى شنونده شناخته و معروف باشد.
(2)- دشنام: لفظى است مركب از «دش»+ «نام».
«دش» يا «دژ» بمعنى مخالف و ضد است و در لفظ دشمن هم بعنوان جزء تركيبى آمده است.
(3)- سقط: با دو فتحه بمعنى فحش و ناسزا
است. همچنين هرچيز سنگين كمبها را سقط گويند و با همين مناسبت چون حيوانى بميرد
ميگويند سقط شد.
(4)- هركه دست از جان بشويد، هرچه در دل
دارد بگويد: جمله مقول قول، مسجوع است و نزديك به شعر است و حكم مثل دارد.
\* قاعده راجع به مورد آوردن سجع: در ادب فارسى امروز، فقط آوردن سجع
مزدوج، آن هم جابجا روا است و در كلمات قصار ستوده است.
(5)-
وقت
ضرورت چو نماند گريز ...
بيت بر وزن شماره 11 با قافيه مردف.
در اين بيت، «گريز» مسند اليه است براى «نماند» و «بگيرد» مسند است
براى «دست».
ممكن است «دست بگيرد» فعل مركب باشد و رويهم مسند گرفته شود و مسند
اليه بقرينه حذف شده باشد. لكن اينگونه تركيب برخلاف فصاحت است و اگر بخوانيم:
«دست بگيرى»
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 221