نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 218
797
دست سلطان دگر كجا بيند
چون
به 798
سرگين دراوفتاد 799 ترنج
تشنه
را دل كجا بخواهد آب
كوزه
بگذشته بر دهان
800 سكنج
حكايت (41)
801 اسكندر رومى را پرسيدند: ديار مغرب و
مشرق به چه گرفتى؟ كه ملوك پيشين را خزاين و لشكر بيش از تو بوده است و ايشان را
چنين فتحى 802 ميسر نشد. گفتا: به عون خداى عز و جل
هرمملكتى را كه گرفتم 803
رعيتش نيازردم و نام پادشاهان جز به نكويى نبردم.
804
بزرگش نخوانند اهل خرد
كه
نام بزرگان بزشتى برد
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 218