نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 194
تن دردهد.
380
هماى بر همه مرغان از آن شرف دارد
كه
استخوان خورد و جانور نيازارد
381 سيهگوش را گفتند
ترا ملازمت شير به چه وجه اختيار افتاد؟ گفت:
تا 382 فضله صيدش ميخورم و از شر دشمنان، در
پناه صولت او زندگانى ميكنم.
گفتند: اكنون كه به ظلّ حمايتش درآمدى و به شكر نعمتش اعتراف كردى،
چرا نزديكتر نيايى تا به حلقه خاصّانت درآرد و از بندگان مخلصت شمارد؟
گفت: همچنان از بطش او ايمن نيستم.
383
اگر صد سال گبر آتش فروزد
چو
يكدم اندر او افتد بسوزد
384 افتد كه نديم حضرت
سلطان را زر 385 بيايد و باشد كه سر برود و حكما
گفتهاند: از 386 تلون طبع پادشاهان برحذر بايد بودن كه
وقتى به سلامى برنجند و گاهى به دشنامى خلعت دهند و آوردهاند كه 387 ظرافت بسيار كردن، هنر نديمان است و عيب
حكيمان.
388
تو بر سر قدر خويشتن باش و 389 وقار
بازى
و ظرافت به نديمان بگذار
حكايت (16)
يكى از رفيقان شكايت روزگار نامساعد بنزد من آورد كه 390 كفاف اندك دارم
391 و عيال بسيار و طاقت بار 392 فاقه نمىآرم. بارها در دلم آمد كه به اقليمى ديگر نقل كنم تا در 393 هر آنصورت كه زندگانى كرده شود، كسى را
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 194