responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 69

ز مستكبران‌[1] دلاور به ترس‌

از آنكو نترسد ز داور، بترس‌

مگر كشور آباد بيند بخواب،

كه دارد دل اهل كشور خراب‌

خرابى و بدنامى آيد ز جور

رسد پيش بين‌[2]، اين سخن را به غور

رعيت نشايد به بيداد كشت،

كه مر سلطنت را پناهند و پشت‌

مراعات دهقان كن از بهر خويش‌

كه مزدور خوشدل كند كار، بيش‌

مروت نباشد بدى با كسى‌

كزو نيكوى ديده باشى بسى‌

حكايت (2) [شنيدم كه خسرو به شيرويه گفت ....]

شنيدم كه خسرو[3] به شيرويه گفت‌

در آندم كه چشمش ز ديدن بخفت‌

بر آن باش تا هرچه نيت كنى،

نظر در صلاح رعيت كنى‌

الا تا نپيچى سر از عدل و راى‌[4]،

كه مردم ز رأيت نپيچند[5] پاى‌

گريزد رعيت ز بيدادگر

كند نام زشتش بگيتى سمر[6]

بسى برنيامد كه بنياد خود،

بكند آنكه بنهاد بنياد بد


[1] مستكبران: مستكبران كسانيكه از فرمان حق سر باز مى‌زنند. مستكبر اصطلاح قرآنى است و شيطان بدين صفت در قرآن مجيد موصوف شده است ... در مصراع دوم شيخ اجل مستكبر را شناسانده است و آن‌كسى است كه از خداوند دادگر نترسد. نظير مصراع دوم از امثال عرب« من لم يخف اللّه فخفه».

[2] پيش‌بين: شخص پيش‌بين و عاقبت‌بين در اين سخن غور و تأمل ميكند. در نسخه شوريده چنين ضبط شده است: بزرگان رسند اين سخن را به غور.

[3] - خسرو: مراد خسرو پرويز ساسانى است: شيرويه اسم مركب از شيروادات« ويه» لقب قباد دوم فرزند خسرو پرويز است- چشم به خفتن درآمدن، كنايه است از چشم بر هم نهادن بر اثر مرگ.

[4] نيت كنى: تصميمى كه اتخاذ كنى.

[5] نپيچند پاى: مراد از پيچيدن پاى در اينجا منصرف شدن از ورود يا اقامت در مملكت است. در اين بيت، صنعت« تناسب» بكار رفته، چه بى‌تكلفى، الفاظ« سر و دست و پاى و راى» در بيت مندرج است. بيت، ناظر، به حديثى هست كه برحسب آن هفت امر لازمه جلب مهاجر و حفظ جمعيت در كشور است و نخستين آن شروط، وجود پادشاهى است عادل.

[6] سمر: مشهور- افسانه.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 69
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست