[1] لبس: با ضم اول به معنى لباس. معنى ديگرش اشتباه
است كه با فتح اول هم به همين معنى است.
[2] نه كشور خدايم نه فرماندهام: سعدى بر زبان شاه
نهاده است كه به درگاه حق اينچنين گويد و در آستان خداوند، اظهار دارد كه او
خداوند كشور و فرمانده واقعى نيست و مالك الملك تنها خدا است و هر خير در دست
اوست. با عنايت او است كه شاه يا ديگرى ميتواند، به موجودات ديگر خير رساند. اين
ابيات ناظر است به آيه بيست و ششم از سوره آل عمران،« قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ
الْمُلْكِ ...»
[3] - تو بر خير ...: مراد اينست كه قدرت نيكى كردن به
انسان از جانب خدا افاضه ميشود و اگر چنين قدرتى را خدا عطا نفرمايد، شخص نميتواند
خيرى به كسان ديگر برساند و حتى استفاضه و بهرهمندى از خير نيكوكار نيز بسته به
مشيت الهى است.
[5] بسوز: با سوز درون. سوز در اينجا اسم معنى، اسم
مصدر است.
[6] زهى بندگان را ...: آفرين بر كسى كه بر رعيت خويش،
كه بندگان خدايند، صاحب و خداوندگار باشد و نسبت به خداوند متعال بندگى ورزد و
سربندگى بدرگاه الوهيت او بسايد.
[8] عين اليقين: چشم يقين بين، مقتبس است از قرآن مجيد
آيه هفتم از سوره تكاثر« لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ» در نزد
عرفا، يقين سه درجه دارد: عين اليقين- حق اليقين- علم اليقين.
[9] رهوار: رهوار و راهوار- شايسته راه- سربهراه و
منقاد و مطيع.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 65