[2] جوان تا رساند سياهى به نور: تا جوان ظلمت خود را
به نور تبديل كند و از ظلمت جهل بجهان دانش درآيد، پير اگر دچار ظلمت باشد، پايان
سياهى ظلمت وى به گور منتهى ميشود.( عبارت سياهى به نور رسانيدن مقتبس است از آيه
259 از سوره بقره« يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) در
بعضى نسخهها در مصراع دوم بجاى« سياهى»،« سپيدى» آمده كه مراد از آن موى سپيد يا
كفن سپيد است.
[3] - كه دستم به رگ برنهاى نيكراى: نبضم را بگير.
ضمير« م» مضاف اليه است براى رگ.
[4] خفته: در نسخه فروغى چفته كه با فتح اول به معنى
خميده و تا شده است از ريشه پهلوى چفتاين.