responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 357

باب نهم در توبه و راه صواب‌

بيا ايكه عمرت به هفتاد رفت،

مگر خفته بودى! كه بر باد رفت‌

همه برگ بودن‌[1] همى ساختى‌

به تدبير رفتن نپرداختى‌

قيامت كه بازار مينو[2] نهند،

منازل به اعمال نيكو دهند

بضاعت به چندانكه آرى، برى‌

وگر مفلسى، شرمسارى برى‌

كه بازار چندانكه آگنده‌تر،

تهيدست را دل پراكنده‌تر

ز پنجه درم‌[3] پنج اگر كم شود،

دلت ريش سرپنجه غم شود

چو پنجاه سالت برون شد ز دست‌

غنيمت شمر پنجروزى كه هست‌

اگر مرده مسكين زبان داشتى،

به فرياد و زارى فغان داشتى!

كه اى زنده، چو هست امكان گفت،

لب از ذكر، چون مرده بر هم مخفت‌

چو ما را به غفلت بشد روزگار،

تو بارى دمى چند فرصت شمار

حكايت (1) [شبى در جوانى و طيب و نعم ....]

شبى در جوانى و طيب و نعم،

جوانان نشستيم چندى بهم‌


[1] بودن: به معنى اقامت كردن و ماندن. برگ بودن، وسايل زندگى.

[2] قيامت كه بازار مينو: در قيامت كه بهشت را در برابر اعمال نيك مى‌دهند گويى بازار برپا مى‌شود كه در آن با افعال پسنديده معامله مى‌كنند و هركس به قدر سرمايه‌يى كه دارد مى‌تواند آسايش آن جهانى را براى خود تأمين كند.

[3] - ز پنجه درم ...: اگر از پنجاه درهم سرمايه‌يى كه در اين دنيا دارى، پنج درهم كم شود، دلت از غم مجروح مى‌گردد اما عجب اينست كه در انديشه پنجاه سال عمر گذشته نيستى. پنج روزى كه از عمر مانده است غنيمت شمار.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 357
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست