responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 351

اگرنه زبان قصه‌[1] برداشتى،

كس از سر دل كى خبر داشتى؟

وگر نيستى سعى جاسوس گوش،

خبر كى رسيدى به سلطان هوش؟

مرا لفظ شيرين خواننده داد

ترا سمع و ادراك داننده داد

مدام اين دو[2] چون حاجبان بر درند

ز سلطان به سلطان خبر ميبرند

چه انديشى از خود كه فعلم نكوست!

از آن در نگه كن كه توفيق اوست‌

برد بوستانبان به ايوان شاه،

به نوباوه‌[3] گل هم، ز بستان شاه‌

حكايت (10) [بتى ديدم از عاج در سومنات ....]

بتى ديدم از عاج در سومنات‌[4]،

مرصع‌[5] چو در جاهليت‌[6] منات‌[7]

چنان صورتش بسته تمثالگر[8]،

كه صورت نبندد از آن خوبتر

ز هر ناحيت كاروانها روان،

بديدار آن صورت بى‌روان،

طمع كرده رايان‌[9] چين و چگل‌[10]

چو سعدى، وفا، زان بت سنگدل‌

زبان‌آوران رفته از هر مكان،

تضرع‌كنان پيش آن بى‌زبان‌


[1] قصه برداشتن: حكايت حال گفتن است.

[2] اين دو: زبان و گوش، پرده‌داران و دربانان خبرگزارانند.

[3] - نوباوه: ميوه نورسيده- هر چيز تازه كه پسند طبع باشد، از ريشه سانسكريت به معنى نوظهور. در بعضى نسخه‌ها« به تحفه ثمر هم ز بستان شاه» ضبط شده است.

[4] سومنات: معبد ماه در هندوستان كه سلطان محمود از فتح آن شهرتى تمام يافت و ثروتى بيكران از آن بدست آورد.« سوم» در زبان هندى ماه است.

[5] مرصع:( اسم مفعول از ترصيع): جواهرنشان.

[6] جاهليت: دوره پيش از اسلام كه عرب دچار نادانى بود و جز قتل و غارت و فرزند- كشى و قمار، كارى نميدانست و تعصبات ناشى از جهل بر آنان حكومت ميكرد.

[7] منات: يكى از بتان معروف عرب( ر ك: اعلام قرآن مقاله منات).

[8] تمثالگر: مجسمه‌ساز. تمثال: صورت و مجسمه. جمع آن، تماثيل.

[9] رايان: پادشاهان قديم هند بوده‌اند كه گاهى بر حدود چين هم تسلط مييافتند.

لفظ را جه مأخوذ از راى و مصغر آنست.

[10] چگل: ناحيه‌يى كه از طرف شرق و جنوب به خلخ، از مغرب به تخن، از شمال به ناحيه قرقيز محدود است. شهرهاى آن ترك‌نشين و اهالى آن شجاع و زيبارويند. مراد بيت اينستكه پادشاهان چين و چگل، از اين بت سنگى وفا طمع دارند، چنانكه سعدى از نازنينان سنگدل وفا توقع ميكند.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 351
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست