responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 336

وگر قانع و خويشتن‌دار گشت،

به تشنيع خلقى گرفتار گشت:

كه همچون پدر خواهد اين سفله مرد

كه نعمت رها كرد و حسرت ببرد

كه يارد به كنج سلامت نشست؟

كه پيغمبر[1] از خبث مردم نرست‌

خدا را كه مانند و انباز و جفت،

ندارد، شنيدى كه ترسا[2] چه گفت:

رهايى نيابد كس از دست كس‌

گرفتار را چاره صبر است و بس‌

حكايت (21) [جوانى هنرمند فرزانه بود ....]

جوانى هنرمند فرزانه بود،

كه در وعظ چالاك و مردانه بود،

نكونام و صاحبدل و حق‌پرست،

خط عارضش خوشتر از خط دست،

قوى در لغت بود و در نحو چست،

ولى حرف شين‌[3] را نگفتى درست‌

يكى را بگفتم ز صاحبدلان:

كه دندان پيشين ندارد فلان‌


[1] كه پيغمبر از خبث مردم نرست: اشاره دارد به گفته نابخردان كه وحى بر پيغمبر را القاء سلمان معرفى ميكردند و همچنين او را سرزنش ميكردند كه ابتر و بلاعقب است.

[2] ترسا چه گفت: اشاره دارد به گفتار باطل مسيحيانى كه عيسى را پسر خدا مى- پنداشتند.

[3] - ولى حرف شين را: در بعضى از نسخه‌ها ضبط چنين است:« ولى حرف ابجد نگفتى درست» در نسخه‌هايى كه اين مصراع بدين قسم ضبط شده، پيش از اين بيت ديگرى است:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 336
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست