responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 234

ز خود بهترى جوى و فرصت شمار

كه با چون خودى گم كنى روزگار

پى چون خودى خودپرستان روند

به كوى خطرناك مستان روند

من اول كه اين كار سر داشتم‌

دل از جان به يكباره برداشتم‌

سرانداز در عاشقى صادق است‌

كه بد زهره بر خويشتن عاشق است‌

اجل ناگهان در كمينم كشد،

همان به كه آن نازنينم كشد

چو بيشك نبشتست بر سر هلاك،

به دست دلارام خوشتر هلاك‌

نه روزى به بيچارگى جان دهى؟

همان به كه در پاى جانان دهى‌

حكايت (22) [شبى ياد دارم كه چشمم نخفت ....]

شبى ياد دارم كه چشمم نخفت‌

شنيدم كه پروانه با شمع گفت:

كه من عاشقم، گر بسوزم رواست‌

ترا گريه و سوز، بارى چراست؟

بگفت: اى هوادار مسكين من،

برفت انگبين يار شيرين من‌

چو شيرينى از من به در ميرود،

چو فرهادم‌[1] آتش به سر ميرود

هميگفت و هر لحظه سيلاب درد،

فرو ميدويدش به رخسار زرد:

كه اى مدعى، عشق، كار تو نيست،

كه نه صبر دارى نه ياراى ايست‌

تو بگريزى از پيش يك شعله، خام‌

من استاده‌ام تا بسوزم تمام‌

ترا آتش عشق اگر پر بسوخت،

مرا بين كه از پاى تا سر بسوخت‌

همه شب در اين گفتگو بود شمع‌

به ديدار او وقت اصحاب، جمع‌

نرفته ز شب همچنان بهره‌يى‌

كه ناگه بكشتش پريچهره‌يى‌

هميگفت و ميرفت دودش به سر:

كه اين است پايان عشق اى پسر


[1] فرهاد: بنابر مشهور، عاشق شيرين است كه در پاى كوه بيستون خود را در عشق شيرين با تبر كشت. مراد اين بيت و بيت پيشين چنين است: شمع ميگويد يار شيرين من كه عسل بوده است از من جدا ميگردد( شمع از موم است و موم در اول با عسل آميخته است و آنرا از عسل جدا ميكنند) انگبين شيرين است و از باب عشق و آميختگى كه موم با آن دارد مانند رابطه عشق شيرين با فرهاد مينمايد بنابراين چنانست كه شيرين از او جدا ميگردد و در نتيجه شمع مانند فرهاد بايد در آتش عشق بسوزد.« يا» در« شيرينى»« ياء» وحدت نوعى است، يعنى معشوقى مانند شيرين و از جنس شيرين.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 234
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست