responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 226

كه گر آفتاب است يك ذره نيست‌

وگر هفت‌[1] درياست يكقطره نيست‌

چو سلطان‌[2] عزت علم بركشد،

جهان سر به جيب عدم دركشد

حكايت (15) [رئيس دهى با پسر در رهى ....]

رئيس دهى با پسر در رهى،

گذشتند بر قلب شاهنشهى‌[3]

پسر چاوشان‌[4] ديد و تيغ و تبر،

قباهاى اطلس كمرهاى زر،

يلان كماندار نخجيرزن،

غلامان تركش‌كش تيرزن‌

يكى در برش پرنيانى‌[5] قبا

يكى بر سرش خسروانى كلاه‌

پسر كان همه شوكت و پايه ديد،

پدر را به غايت فرومايه ديد،

كه حالش‌[6] بگرديد و رنگش بريخت،

ز هيبت به بيغوله‌يى‌[7] در گريخت‌

پسر گفتش: آخر بزرگ دهى‌

به سردارى از سر بزرگان مهى‌

چه بودت كه ببريدى از جان اميد،

بلرزيدى از باد هيبت چو بيد؟

بلى، گفت، سالار و فرماندهم‌

ولى عزتم هست تا در دهم‌

بزرگان از آن دهشت آلوده‌اند،

كه در بارگاه ملك بوده‌اند

تو اى بيخبر همچنان در دهى،

كه بر خويشتن منصبى مينهى‌

نگفتند حرفى زبان‌آوران‌

كه سعدى نگويد مثالى بر آن‌


[1] هفت دريا: اشاره دارد به« سبعة ابحر» كه در آيه 27 از سوره لقمان آمده است. در هيأت قديم ربع مسكون به هفت اقليم قسمت ميشد و قدما به هفت دريا قائل بوده‌اند.

[2] سلطان عزت: خدا است جل جلاله. هرگاه خداوند سبحانه تجلى كند همه جهان از تحمل تاب فروغ او فرو ميمانند و معدوم صرف ميشوند. در نسخه« على يف» ضبط اين بيت چنين است:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

[3] - قلب شاهنشهى: مراد قلب سپاهى است كه همراه شاهنشاه بود.

[4] چاوش و چاووش: لفظ تركى است، به معنى نقيب لشكر و نقيب قافله.

[5] پرنيانى قبا: قبايى از پرنيان، حرير.

[6] حالش: ضمير« ش» راجع است به« دهقان».

[7] بيغوله:( با فتح اول) گوشه متروك.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 226
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست