responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 214

حريفان خلوت سراى الست،

به يك جرعه تا نفخه‌[1] صور، مست‌

به تيغ‌[2] از غرض برنگيرند چنگ‌

كه پرهيز و عشق، آبگين است‌[3] و سنگ‌

حكايت (4) [يكى شاهدى در سمرقند داشت ....]

يكى شاهدى در سمرقند[4] داشت،

كه گفتى به جاى سمر[5]، قند داشت‌

جمالى گرو برده از آفتاب،

ز شوخيش بنياد تقوى خراب‌

تعالى اللّه از حسن تا غايتى،

كه پندارى از رحمتش آيتى‌

همى رفتى و ديده‌ها در پيش،

دل دوستان كرده جان بر خيش‌[6]

نظر كردى ايندوست در وى نهفت‌

نگه كرد بارى به تندى و گفت:

كه اى خيره‌سر چند پويى پيم‌

ندانى كه من مرغ دامت نيم؟


[1] نفخه صور: برحسب قصه‌هاى دينى، رستاخيز قيامت با دميدن اسرافيل در شيپورى كه صور خوانده ميشود آغاز ميگردد و در قرآن مجيد هم از نفخ صور نام برده شده است.

[2] به تيغ از غرض ... از مقصودى كه دارند، دست برنميدارند هرچند كه به شمشير تهديد شوند زيرا احتياط و پرهيز، با عشق مخالفت دارد و چون عشق آيد، پرهيز از ميان برخيزد چنانكه سنگ، آبگينه را ميشكند، پرهيز هم شكننده عشق است.

[3] - آبگينه: از لفظ پهلوى‌kanekapA گرفته شده است.

[4] سمرقند: سمرقند يكى از شهرهاى فعلى ازبكستان نزديك بخارا است.

[5] سمر: داستان افسانه‌يى سمرقند با سمرقند« جناس مرفو» دارد. اگر در اينجا« ثمر» گذارده شود، باز معنى درست است.

[6] كرده جان برخيش: جان را فدايش ميكردند.- شده است يعنى مانند رسن بازانند كه روى بند حركت ميكنند و پاى‌بند جان خود نيستند، از اينرو آنها را جان‌بازان هم مينامند. خواجه سلمان فرمايد:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 214
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست