responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 210

چو يعقوبم‌[1] ار ديده گردد سپيد،

نبرم ز ديدار يوسف اميد

يكى را كه سر، خوش بود با يكى،

نيازارد از وى به هر اندكى‌

ركابش ببوسيد روزى جوان،

برآشفت و برتافت از وى عنان‌

بخنديد و گفتا: عنان برمپيچ،

كه سلطان عنان برنپيچد ز هيچ‌[2]

مرا با وجود تو هستى نماند

به ياد توام خودپرستى نماند

گرم جرم بينى، مكن عيب من‌

تويى‌[3] سر برآورده از جيب من‌

بدان زهره‌[4] دستت‌[5] زدم در ركاب،

كه خود را نياوردم اندر حساب‌

كشيدم قلم بر سر نام خويش‌

نهادم قدم بر سر كام خويش‌

مرا خود كشد تير آن چشم مست،

چه حاجت كه آرى به شمشير دست؟

تو آتش‌[6] به نى در زن و درگذر

كه نه خشك در بيشه ماند، نه تر

حكايت (2) [شنيدم كه بر لحن خنياگرى ....]

شنيدم كه بر لحن خنياگرى‌[7]،

به رقص اندر آمد پرى پيكرى،


[1] چو يعقوبم ار ديده ... ترجمه آيه 84 از سوره« يوسف» است‌« وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ»« دو چشم يعقوب از اندوه سفيد شد و خشم خود هماره فرو ميخورد.»

[2] ز هيچ: از معدوم.

[3] - تويى ... مراد اينست كه عاشق براى خود شخصيتى جدا از معشوق تصور نمى‌كند و خود را همان معشوق مى‌داند كه سر از گريبان عاشق بيرون آورده است.

[4] زهره: در اينجا جرأت. قدما ميپنداشتند كه جاى عقل ما مغز است و جاى قوه شهويه، شكم و جاى قوه غضبيه، جگر و زهره است.

[5] دستت: ضمير« ت» مضاف اليه است براى« ركاب».

[6] تو آتش: مراد اينست كه معشوق با آتش عشق خود سراسر اعضاى عاشق را مى‌سوزاند چنانكه اگر در قصب و نى آتش زنند همه گياهان و درختان بيشه، اعم از خشك و تر خواهد سوخت.

[7] خنياگر: مركب از« خنيا» به معنى سرود و نغمه و« گر» ادات اتصاف: مطرب و سازنده و سرود خواننده. خنيا در پهلوى« هونواك» بوده است به معنى خوش‌آواز. گاهى در خنياگر جاى« نون» و« يا» را عوض كرده‌اند و شايد قلب از باب تصحيف بوده است دور نيست كه« غنا» از همين ريشه باشد.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 210
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست