responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 205

باب سوم در عشق و مستى و شور

خوشا وقت شوريدگان غمش‌[1]،

اگر زخم بينند و گر مرهمش‌

گدايانى از پادشاهى نفور[2]،

به اميدش اندر گدايى صبور

دمادم شراب الم دركشند

وگر تلخ بينند، دم دركشند[3]

بلاى خمار است‌[4] در عيش مل‌

سلحدار خار است با شاه گل‌

نه تلخ، است صبرى كه بر ياد اوست‌

كه تلخى شكر باشد از دست دوست‌


[1] غمش: ضمير متصل شين، راجع است به خدا كه منتهاى فكر و مبدأ كمال و جمال و نخستين انگيزه شوق و وجد عرفانى است و مراد از« غم» سرآغاز حالت وجد است كه سالك در مقام طلب برميآيد و مطلوب را دور از خود ميپندارد. اما در پايان طلب درمييابد كه آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد.

[2] نفور( با فتح اول): رمنده، گريزنده در نسخه على يف« گدايان از پادشاهان نفور» ضبط شده.

[3] - دم دركشند: خاموش شوند و رضا به داده دهند.

[4] بلاى خمار است در عيش مل ...: مراد بيت اين است كه در جهان عشق، اضداد ملازم و حافظ يكديگرند، چنانكه خمار لازمه عيش و ميگسارى است و گل را كه چون شاه است خار، سلاح‌دارى ميكند و از تعرض مصونش ميدارد همچنين الم فراق لازمه نشاط وصال است و به آن ارج و قيمت ميبخشد. مل( با ضم اول، همريشه با« مى» از هندى باستانى): شراب انگور.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 205
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست