[1] غمش: ضمير متصل شين، راجع است به خدا كه منتهاى
فكر و مبدأ كمال و جمال و نخستين انگيزه شوق و وجد عرفانى است و مراد از« غم»
سرآغاز حالت وجد است كه سالك در مقام طلب برميآيد و مطلوب را دور از خود ميپندارد.
اما در پايان طلب درمييابد كه آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد.
[2] نفور( با فتح اول): رمنده، گريزنده در نسخه على
يف« گدايان از پادشاهان نفور» ضبط شده.
[4] بلاى خمار است در عيش مل ...: مراد بيت اين است كه
در جهان عشق، اضداد ملازم و حافظ يكديگرند، چنانكه خمار لازمه عيش و ميگسارى است و
گل را كه چون شاه است خار، سلاحدارى ميكند و از تعرض مصونش ميدارد همچنين الم
فراق لازمه نشاط وصال است و به آن ارج و قيمت ميبخشد. مل( با ضم اول، همريشه با«
مى» از هندى باستانى): شراب انگور.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 205