responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 187

شب آنجا ببودند و روز دگر،

بگفت آنچه دانست صاحب هنر

همى گفت حاتم پريشان چو مست،

به دندان ز حسرت همى كند دست:

كه اى بهره‌ور مردم نيك نام،

چرا پيش از اينم نگفتى پيام؟

من آن باد رفتار دلدل‌[1] شتاب،

ز بهر شما دوش كردم كباب‌

كه دانستم از هول باران و سيل،

نشايد شدن در چراگاه خيل‌

بنوعى دگر روى و راهم نبود

جز آن، بر در بارگاهم نبود

مروت نديدم در آيين خويش،

كه مهمان بخسبد دل از فاقه ريش‌

مرا نام بايد[2] در اقليم، فاش‌

دگر مركب نامور، گو: مباش‌

كسان را درم داد و تشريف و اسب‌

طبيعى است اخلاق نيكو نه كسب‌[3]

خبر شد به روم از جوانمرد طى‌

هزار آفرين گفت بر طبع وى‌

ز حاتم بدين نكته راضى مشو

ازين خوبتر ماجرايى شنو

حكايت (17) [ندانم كه گفت اين حكايت به من ....]

ندانم كه گفت اين حكايت به من:

كه بودست فرماندهى در يمن‌

ز نام‌آوران گوى دولت ربود

كه در گنج‌بخشى نظيرش نبود

توان گفت او را سحاب‌[4] كرم‌

كه دستش چو باران فشاندى درم‌

كسى نام حاتم نبردى برش‌

كه سودا نرفتى ازو بر سرش:

كه چند از مقالات آن بادسنج‌[5]

كه نه ملك دارد نه فرمان نه گنج‌


[1] دلدل: نام استر پيغمبر گرامى است كه به على بن ابيطالب بخشيد.

[2] مرا نام بايد در اقليم، فاش ...: ناظر است به شعر حاتم طايى« اما ويه ان المال غاد و رائح- و يبقى من المال الاحاديث و الذكر»« مال ميآيد و ميرود و از مال تنها قصه‌ها و يادها به جاى ميماند.»

[3] - كسب: اكتسابى.

[4] سحاب: ابر، جمع آن سحب( با دو ضمه).

[5] بادسنج: ياوه‌كار و ياوه‌گو. چون قدما به وزن هوا پى نبرده بودند، سنجيدن باد را محال يا عبث ميشمردند. مراد بيت اينست كه تا چند از حاتم ياوه‌كار ياوه‌گوى كه ملك و حكومت و گنج ندارد گفتگو مى‌كنند!

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 187
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست