[3] - دم بىقدم: مراد از دم بىقدم گفتار بدون كردار
است، عارف بايد دو صفت داشته باشد: يكى آنكه بياد خالق دم زند، ديگر آنكه بخدمت
خلق قدم بردارد.
[4] حاتم: حاتم طائى يكى از شاعران جاهليت است كه
بدليرى و بخشش معروف بوده است و در سخاوت به او مثل زدهاند. تا اوايل قرن هفتم
ميلادى زنده بود و فرزندش« عدى» شاعرى است كه عهد پيغمبر اكرم را نيز دريافته است.
نظير قصهيى كه شيخ اجل حكايت ميكند در« عقد الفريد» تأليف ابن عبد ربه به نقل از«
نوار» زوجه حاتم به چشم ميخورد و چنانكه وى گفته است: عزيزترين چيزها در نزد حاتم
اسب و سلاح او بوده. در واقعهيى براى نجات كودكان گرسنه همسايه، اسب خود را ذبح
كرده است.
[5] بادپاى: كنايه از اسب تندرو است كه پايش در سرعت
سير همچون باد است.
[6] چو دود: سياه مانند دود.- بر قبيله كوچك قيات كه
چنگيز از افراد آن بوده است اطلاق شده و حال آنكه قبيله قيات يا قبيله تاتار در
عشيره مغول اشتراك دارد. مراد بيت اينست: پاسبان كه از قبيله تتار باشد، بجهت شغلى
كه دارد ناچار است شبزندهدار بماند و چشمش بىخواب باشد و بواسطه آنكه كافر است،
دلى مرده و خالى از فروغ زندگى واقعى و پرتو دانش دارد. در بعضى نسخهها بجاى«
همى»« همين» ضبط شده. اگر جاى بيت، پيش از اين بود اين ضبط مناسبتر مىنمود. ممكن
است هردو الف در تاتار يا الف اول آن براى بيان حركت فتحه باشد، مانند: قجر و
قاجار و تركمن و تركمان، چنانكه در برخى كلماتى كه از زبانهاى اروپايى گرفتهايم،
و او را بجاى حركت ضمه بكار مىبريم.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 185