[1] تو مرد زبان نيستى: در متن تصحيحشده على يف« تو
مرد سخن نيستى» ضبط شده است.
[2] سالوس: معرب چاپلوس است بمعنى مردم متملق، در معنى
تملق هم بكار رفته، چنانكه در اين موضع چنين است: گرچه سلس بفتح اول و كسر ثانى در
عربى معنى لين و نرم آمده و سالس هم در معنى رام و منقاد بكار رفته، اما سالوس از
اين ريشه نيست.
[3] - افسوس كرد: مصدر مرخم است بمعنى مسخره كردن و كار
بيهوده كردن، مراد اينست كه در نظر داشته باش بخششى كه من به اين گدا كردم، عمل
بيهوده نپندارى.« افسوس كرد» مفعول است براى نپندارى.
[4] اين بيت و بيت پيشين در متن اصلى على يف ضبط نشده،
ليكن در حاشيه آن ذكر شده است.
[5] خلف برد: يعنى صد هزار دينار ارث شخص ممسك به
فرزند خلف صالحش رسيد كه صاحبدل و هوشيار بود.« دينار» مفعول است براى فعل برد و«
خلف» فاعل فعل است و صاحبدل و هوشيار، صفت است براى خلف. بواسطه ضرورت شعر، فعل
ميان موصوف و صفت واقع شده است.