responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 144

غم و شادمانى نماند و ليك،

جزاى عمل ماند و نام نيك‌

كرم پاى دارد، نه ديهيم‌[1] و تخت‌

بده كز تو اين ماند، اى نيكبخت‌

مكن تكيه بر ملك و جاه و حشم،

كه پيش از تو بودست و بعد از تو، هم‌[2]

خداوند[3] دولت غم دين خورد

كه دنيا بهرحال مى‌بگذرد

نخواهى كه ملكت برآيد بهم،

غم ملك و دين هردو بايد بهم‌

زرافشان، چو دنيا نخواهى گذاشت‌

كه سعدى درافشاند اگر زر نداشت‌[4]

حكايت (28) [حكايت كنند از جفا گسترى ....]

حكايت كنند از جفا گسترى،

كه فرماندهى داشت بر كشورى‌

در ايام او روز مردم چو شام‌

شب از بيم او خواب مردم حرام‌

همه روز، نيكان ازو در بلا

به شب دست پاكان ازو بر دعا

گروهى بر شيخ آن روزگار،

ز دست ستمگر گرستند[5] زار:

كه اى پير داناى فرخنده راى،

بگو اين جوان را: بترس از خداى‌

به گفتا: دريغ آيدم نام دوست‌[6]

كه هركس نه در خورد پيغام اوست‌

كسيرا كه بينى ز حق بر كران،

منه با وى، اى خواجه، حق در ميان‌


[1] ديهيم: تاج شاهى گويا با« دهيو» كه يك قسمت از بيست قسمت كشور هخامنشى بوده رابطه‌يى داشته باشد و ديهيم بر اين مبنا تاج شاهنشاهان است، لفظemedaiD در زبان فرانسه از طريق لغت يونانى مأخوذ از ديهيم است.

[2] تو، هم: از مصراع دوم فعل.« خواهد بود» به قرينه حذف شده است.

[3] - خداوند دولت: شخص نيك‌بخت. شخص نيك‌بخت، در غم دين و مذهب خويش است، زيرا دنيا به هر حال كه باشد گذران است.

[4] چون دنيا را ميگذارى و ميروى، زر و دينار و درهمى كه دارى بيفشان و بخشش كن.

سعدى چون زر در اختيار نداشت به افشاندن گوهر و درّ سخن دست زد.

[5] گرستند: گريستن- گريه كردن.

[6] شيخ و صاحبدل آن زمان چنين مى‌گويد: كه من دريغ دارم نام خدا را پيش اين جفاپيشه بر زبان آورم. زيرا نام خدا محترم است و هركس لياقت آنرا ندارد كه پيش او نام خدا بر زبان آورند و از او به نام خدا مسئلتى كنند.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 144
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست