responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 124

به آخر نديدى كه بر باد رفت‌[1]!

خنك آنكه با دانش و داد رفت‌

كسى زين ميان گوى دولت ربود،

كه در بند آسايش خلق بود

به كار آمد آنها كه برداشتند

نه گرد آوريدند و بگذاشتند

حكايت (20) [شنيدم كه در مصر، ميرى اجل ....]

شنيدم كه در مصر، ميرى اجل‌[2]،

سپه تاخت بر روزگارش اجل‌

جمالش برفت از رخ دلفروز

چو خور زرد شد بس نماند[3] ز روز

گزيدند فرزانگان دست فوت‌[4]

كه در طب، نديدند داروى موت‌[5]

همه تخت و ملكى پذيرد زوال،

به‌جز ملك فرمانده‌[6] لا يزال‌

چو نزديك شد روز عمرش به شب،

شنيدند مى‌گفت در زير لب:


[1] به آخر نديدى؟: آيا نديدى تخت سليمان كه هر سحرگاه و هر شام، بر فراز باد به شهرها سفر مى‌كرد در فرجام كار بر باد فنا رفت. از تخت سليمان اثرى بر جاى نماند، اما داستانهاى حكمت و عدالت او، هنوز ورد زبانها است. پس خوشا بحال كسى كه با بهره‌مندى از دادگرى و دانش، از اين جهان به جهان ديگر رود.

[2] اجل: اجل در مصراع اول مخفف اجلّ( با تشديد لام است) به معنى بزرگتر و بزرگترين، با اجل كه بمعنى مرگ است و در مصراع دوم آمده، جناس تام دارد.

[3] - بس نماند ز روز: جمله حاليه است. يعنى سيماى او مانند خورشيد در شرف غروب زرد شده بود. و بعبارت نزديكتر به الفاظ بيت: سيماى او مانند خورشيد، در حالى كه مقدار زيادى از روز نمانده باشد، زرد رنگ شده بود.

[4] گزيدند ...: عاقلان دست خود را به تأسف از جهت فوت و از دست رفتن آرزو و مطلوب بدندان گزيدند. اضافه دست به فوت، اضافه اقترانى است. فرق اضافه اقترانى با اضافه استعارى اينست كه در اضافه اقترانى، اگر مضاف اليه را بردارند، جمله داراى معنى كامل است و در اضافه استعارى اگر مضاف را بردارند معنى جمله بحال خود باقى ميماند. مثال اضافه اقترانى: پاى ثباتش بلغزيد. مى‌توانيم بگوئيم پايش بلغزيد. مثال اضافه استعارى:

كسى از چنگ اجل رهايى نمى‌يابد. مى‌توانيم بگوئيم، كسى از اجل رهايى نمى‌يابد.

[5] كه در طب نديدند داروى موت: نظير آن مثال عربى است« لا علاج للموت».

مرگ را چاره نيست.

[6] فرمانده لا يزال: مراد خدا است كه فرمانده دايم و بى‌زوال است. لا يزال، فعل نفى عربى است بمعنى پيوسته مى‌باشد. پس از اين بيت، سعدى بداستان برميگردد.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 124
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست