responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 112

نخواهى كه نفرين‌[1] كنند از پست،

نكو باش تا بد نگويد كست‌

حكايت (14) [شنيدم كه در مرزى از باختر ....]

شنيدم كه در مرزى از باختر[2]،

برادر دو بودند از يك پدر،

سپهدار[3] و گردنكش و پيلتن،

نكوروى و داناى و شمشيرزن‌

پدر هردو را سهمگين مرد يافت‌

طلبكار جولان‌[4] و ناورد[5] يافت‌

برفت آن زمين را دو قسمت نهاد

به هريك پسر، زان نصيبى بداد،

مبادا كه با يكدگر سركشند

به پيكار، شمشير كين بركشند

پدر بعد از آن روزگارى‌[6] شمرد

به جان‌آفرين جان شيرين سپرد

اجل بگسلاندش طناب امل‌[7]

وفاتش فروبست دست عمل‌

مقرر شد آن مملكت بر دو شاه،

كه بيحد و مر[8] بود گنج و سپاه‌

به حكم نظر در به افتاد[9] خويش،

گرفتند هريك يكى راه، پيش‌

يكى عدل، تا نام نيكو برد

يكى ظلم، تا مال گرد آورد

يكى عاطفت سيرت خويش كرد،

درم داد و تيمار درويش كرد


[1] نفرين: مخفف ناآفرين.

[2] باختر: در اوستا و پهلوى در معنى جهت شمال استعمال شده است و در فارسى درى غالبا بر مغرب و گاهى بر مشرق اطلاق ميشود. نام مغرب در فارسى« خوروران» يا« خوربران» بوده كه بصورت خاوران درآمده است و مشرق را« خورآيان» و« خورآستان» ميناميدند كه به تدريج خراسان شده و چون خراسان و نيمروز بر دو سرزمين از سرزمين‌هاى ايران اطلاق يافته، باختر و خاور را غالبا به عنوان مغرب و مشرق و گاهى به عنوان مشرق و مغرب در شعر و نثر پارسى آورده‌اند، باختر در زبان پهلوى علاوه بر سوى شمال بر صورت فلكى و برج هم اطلاق ميشود.

[3] - در اين بيت صنعت« تنسيق الصفات» بكار رفته است.

[4] جولان: مخفف جولان با دو فتحه.

[5] ناورد: ناورد و نورد و نبرد به معنى جنگ و مبارزه است و آوردگاه و« ناوردگاه» به معنى ميدان جنگ.

[6] روزگار شمردن: روزگارى گذراندن.

[7] امل: به معنى آرزو با عمل به معنى كردار، جناس لفظى دارد.

[8] مر: مخفف آمار، شمار( لفظ فارسى).

[9] به افتاد: يعنى در بهتر كردن وضع خود.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 112
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست