[2] شام: هم بر سوريه و هم بر دمشق اطلاق ميشود و در
حدود شام و لبنان، زاهدان« دروز» فراوانند كه مغارهنشين ميشوند.( دروز، جماعتى
هستند كه آيينى شبيه به اسماعيليه دارند و مذهب ايشان بين مسيحيت و اسلام است).
[4] به صبرش: ضمير متصل« ش» مضاف اليه منقطع است براى
جاى و اين مصراع با مصراع بعدى جمله وصفى است و زاهد را به قناعت وصف ميكند. كنج
با گنج« جناس خطى» دارد.
[5] كه در مىنيامد: و به درهاى ديگران سر فرو
نمىآورد و از كسى حاجتى نمىخواست.
[6] تمنا كند ...: عارف خالصى كه همه هستى خود را در
راه حق و حقيقت باخته باشد از روان خويشتن با گدايى و التماس ميخواهد كه آز و حرص
را بكلى فرو گذارد.
[7] ده به ده: روستا به روستا. مراد از گردانيدن روستا
به روستا، رسوا كردن و كيفر دادن است و اينگونه مجازات درباره كسانى اجرا ميشده كه
مرتكب فعل شنيعى شده باشند درخواست و خواهش عارف از ديگران، شنيعترين كردار تلقى
ميشود.
[8] به سرپنجگى ...: يعنى از روى زور و ستم و خودپسندى
پنجه مظلومان را مىپيچيد و درهم مىشكست.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 104