responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 104

حكايت (11) [خردمند مردى در اقصاى شام ....]

خردمند مردى در اقصاى‌[1] شام‌[2]،

گرفت از جهان كنج غارى مقام‌[3]

به صبرش‌[4] در آن كنج تاريك جاى،

به گنج قناعت فرورفته پاى‌

شنيدم كه نامش خدادوست بود

ملك سيرتى آدمى پوست بود

بزرگان نهادند سر بر درش‌

كه در مى نيامد به درها سرش‌[5]

تمنا[6] كند عارف پاك باز،

به دريوزه از خويشتن ترك آز

چو هر ساعتش نفس گويد: بده،

به خوارى بگرداندش ده به ده‌[7]

در آن مرز كاين پير هشيار بود،

يكى مرزبان ستمگار بود،

كه هر ناتوان را كه دريافتى،

به سرپنجگى پنجه‌[8] برتافتى‌

جهانسوز و بيرحمت و خيره‌كش‌

ز تلخيش روى جهانى ترش‌

گروهى برفتند از آن ظلم و عار

ببردند نام بدش در ديار


[1] اقصا: دورترين نقطه، مؤنث آن« قصوى».

[2] شام: هم بر سوريه و هم بر دمشق اطلاق ميشود و در حدود شام و لبنان، زاهدان« دروز» فراوانند كه مغاره‌نشين ميشوند.( دروز، جماعتى هستند كه آيينى شبيه به اسماعيليه دارند و مذهب ايشان بين مسيحيت و اسلام است).

[3] - مقام: با ضم اول مصدر ميمى به معنى اقامت.

[4] به صبرش: ضمير متصل« ش» مضاف اليه منقطع است براى جاى و اين مصراع با مصراع بعدى جمله وصفى است و زاهد را به قناعت وصف ميكند. كنج با گنج« جناس خطى» دارد.

[5] كه در مى‌نيامد: و به درهاى ديگران سر فرو نمى‌آورد و از كسى حاجتى نمى‌خواست.

[6] تمنا كند ...: عارف خالصى كه همه هستى خود را در راه حق و حقيقت باخته باشد از روان خويشتن با گدايى و التماس ميخواهد كه آز و حرص را بكلى فرو گذارد.

[7] ده به ده: روستا به روستا. مراد از گردانيدن روستا به روستا، رسوا كردن و كيفر دادن است و اينگونه مجازات درباره كسانى اجرا ميشده كه مرتكب فعل شنيعى شده باشند درخواست و خواهش عارف از ديگران، شنيع‌ترين كردار تلقى ميشود.

[8] به سرپنجگى ...: يعنى از روى زور و ستم و خودپسندى پنجه مظلومان را مى‌پيچيد و درهم مى‌شكست.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 104
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست