responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مكارم الاخلاق حسن بن فضل طبرسى نویسنده : ميرباقري، سيد ابراهيم    جلد : 1  صفحه : 31

انس گويد: پيغمبر 6 به كودكانى گذشت و بايشان سلام كرد، و به آنها خوراكى پخش كرد.

از اسماء بنت يزيد: پيغمبر 6 بجمعى از زنان گذشت و بايشان سلام كرد.

از ابن مسعود: پيغمبر 6 بطرف مردى رفت كه با او سخن گويد، مرد از هيبت او بلرزه افتاد، حضرت فرمود: آسوده باش كه من سلطان نيستم، من فرزند آن كسم كه قرمه (يعنى غذاى ساده فقيرانه) مى‌خورد.

از ابى ذر: پيغمبر 6 همواره در ميان جمع اصحاب مى‌نشست كه تازه وارد نميدانست پيغمبر 6 كدامست (از نظر وضع مجلس) از حضرت اجازه خواستيم كه برايش نشيمن مخصوص قرار دهيم، كه غريبان او را بشناسند، اجازه داد و برايش دكه‌اى ساختيم كه او بر آن مى‌نشست و ما گرد او مى‌نشستيم.

از عايشه پرسيدم: پيغمبر 6 در خانه چه مى‌كرد؟ گفت: جامه‌اش را مى‌دوخت و نعلين خود را پينه ميكرد، و كارهايى كه يك مرد با اهل خود ميكند مى‌نمود.

از عايشه: محبوبترين كارها براى پيغمبر 6 خياطى بود.

نام کتاب : ترجمه مكارم الاخلاق حسن بن فضل طبرسى نویسنده : ميرباقري، سيد ابراهيم    جلد : 1  صفحه : 31
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست