نبود) و آن طور كه اينها مىگويند سحر به كار نمىبرد. «لكِنَّ
الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ» (لكن شياطين كافر
بودند و به مردم سحر و جادو مىآموختند) سحر و جادويى كه به سليمان و به آنچه بر
دو فرشته- يعنى هاروت و ماروت در بابل نازل شد- نسبت مىدادند.
بعد از نوح 7
جادوگران و فريبكاران، بسيار زياد شده بودند، لذا خداوند- عزّ و جلّ- دو فرشته را
به سوى پيامبر آن زمان فرستاد و بآن دو مأموريت داد كه سحر و نحوه ابطال آن را به
آن پيامبر بياموزند، او نيز آن مطالب را از آن دو فرشته دريافت كرده و به فرمان
خدا آن را به مردم آموخت و به آن دو دستور داد تا به اين وسيله در مقابل سحر
ايستادگى كنند و آن را باطل نمايند. و نيز از اينكه مردم را سحر كنند نهى فرمودند،
همان گونه كه انسان سمّى را به كسى معرّفى كند و پادزهر آن را نيز به او بدهد،
خداوند نيز مىفرمايد: «وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ
فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ» (و آن دو بكسى چيزى نمىآموختند مگر اينكه به او بگويند ما
وسيله امتحان هستيم، كافر نشو [يعنى با بكارگيرى