responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه عيون أخبار الرضا شيخ صدوق نویسنده : غفاري، علي اکبر؛ مستفيد، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 317

بامدادان، فضل بن سهل نزد ما آمد و گفت: قربانت گردم، پسر عمويت منتظر شماست و همه علماء و مدعوّين آمده‌اند، كى تشريف مى‌آوريد؟

حضرت فرمودند: شما زودتر برويد، من هم- بخواست خدا- خواهم آمد.

سپس وضوء گرفته، مقدارى سويق (نوشيدنى يا آش و يا حليم) ميل فرمودند، و قدرى نيز به ما دادند، آنگاه همگى خارج شده نزد مأمون رفتيم، مجلس مملوّ از جمعيّت بود، محمّد بن جعفر (عموى حضرت رضا 7) به همراه گروهى از سادات و نيز فرماندهان لشكر در آن مجلس حضور داشتند.

زمانى كه امام رضا 7 وارد شدند، مأمون، محمّد بن جعفر و تمام سادات حاضر در مجلس به احترام آن حضرت برخاستند، حضرت و مأمون نشستند ولى بقيّه همان طور ايستاده بودند تا اينكه مأمون دستور داد بنشينند، و مأمون مدّتى با حضرت گرم صحبت بود، سپس رو به جاثليق كرده، گفت: اى جاثليق! ايشان، علىّ بن موسى بن جعفر و پسر عموى من و از فرزندان فاطمه‌

نام کتاب : ترجمه عيون أخبار الرضا شيخ صدوق نویسنده : غفاري، علي اکبر؛ مستفيد، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 317
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست